جنبش دانشجویی ایران در طی ده سال گذشته روند رو به رشد غیر قابل انکاری را پشت سر گذاشته است. این جنبش، به رغم فراز و فرودهایی که طی ده سال گذشته با آن مواجه بوده اما، به جرأت می توان گفت که در سال ٨٨، به ویژه بعد از ٢٢ خرداد، کارنامه ی بسیار درخشانی از خود ارائه داده است. حضور اعتراضی و پررنگ این جنبش، در همراهی با مبارزات توده های مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، یکی از شاخصه های برجسته جنبش دانشجویی در دوره اخیر بوده است.
حضور موثر جنبش دانشجویی در عرصه های وسیع مبارزاتی، از تجمعات اعتراضی در محیط دانشگاه ها گرفته تا سازماندهی اعتراضات خیابانی، به خوبی معرف جایگاه و نقش موثر و مستقل این جنبش در مبارزات توده های مردم ایران است.
یورش وحشیانه و شبانه ی آدمکشان جمهوری اسلامی و ماموران امنیتی رژیم به کوی دانشجویی دانشگاه تهران، آنهم دو روز بعد از نمایش انتخاباتی ٢٢ خرداد، هرگز امری اتفاقی نبود. سران رژیم و ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی با آگاهی از همین ویژگی و پتانسیل بالای جنبش دانشجویی و نیز تاثیر مستقیم آن بر مبارزات توده های مردم ایران بود که حمله به کوی دانشگاه تهران را به عنوان اولین حرکت سرکوبگرانه خود پس از ٢٢ خرداد، انتخاب کردند.
سرکوب دانشجویان در این یورش شبانه به حدی بود که علاوه بر کشته شدن تعدادی از دانشجویان، از جمله مصطفی غنیان، مینا احترامی، کامبیز شجاعی، فاطمه براتی، محسن ایمانی، ناصر امیرنژاد، ایمان نمازی، کسری شرفی و زخمی شدن بسیاری دیگر از آنان، بیش از صد تن از دانشجویان نیز در همان شب تهاجم، توسط نیروهای اطلاعاتی دستگیر و به شکنجه گاه های امنیتی و مخفی برده شدند. شدت یورش به خوابگاه و سرکوب دانشجویان آنچنان فاجعه بار بود که حتا حمید رضا کاتوزیان، نماینده اصول گرای مجلس ارتجاع و عضو کمیته تحقیق در مورد حوادث کوی دانشگاه اعلام کرد: ابعاد این حمله، از حادثه ١٨ تیر ٧٨ فجیع تر بوده است.
اما، این یورش وحشیانه نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به کوی دانشگاه، نه تنها جنبش دانشجویی را مرعوب نساخت بلکه، سبب گسترش اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های مختلف کشور و همراهی بیشتر این جنبش با خیزش انقلابی توده های مردم ایران نیز شد.
تا جاییکه در مقطع بازگشایی دانشگاه ها، طرح تعطیلی دانشگاه های کشور، حداقل برای یک ترم در دستور کار دولت احمدی نژاد قرار گرفت. این طرح اگر چه عملا به شکست منجر شد اما، ماجرا خاتمه نیافت و دولت نظامی- امنیتی احمدی نژاد شیوه های دیگری از سرکوب دانشجویان را برنامه ریزی کردند.
در این مقطع، نظامیان برای سرکوب جنبش دانشجویی، وارد میدان سیاست گذاری دانشگاه ها شدند. تا جاییکه روز جمعه ١٠ مهر٨٨، محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، در گردهمائی مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه های ایران، به مزدوران بسیجی اعلام کرد که: در مقابله با ناآرامی های احتمالی در دانشگاه ها واکنش نشان دهند و منتظر فرمان مافوق نباشند.
اما، به رغم همه فشارهای اعمال شده، نه تنها، جنبش دانشجویی مرعوب سیاست سرکوب و ارعاب نیروهای امنیتی رژیم نشد بلکه، دانشجویان و جنبش دانشجویی ایران علاوه بر حضور فعال در اعتراضات عمومی ١٣ آبان، در ١۶ آذر، روز دانشجو نیز، پاسخ دندان شکنی به سران سرکوبگر جمهوری اسلامی دادند. جنبش دانشجویی و دانشجویان دانشگاه های مختلف تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران از جمله دانشگاه های شیراز، اصفهان، رشت، تبریز، اهواز و کرمانشاه در بزرگداشت روز دانشجو، از محیط دانشگاه ها بیرون آمدند، به خیابان ها ریختند، و همراه با اقشار مختلف مردم، رو در رو و در تقابل با نیروهای امنیتی و سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستادند و در پیوند با مبارزات توده های مردم ایران حماسه آفریدند.
انبوه تعداد دانشجویان دستگیر شده بعد از خیمه شب بازی انتخاباتی ٢٢ خرداد تا به امروز و به خصوص تعداد کشته شدگان این جنبش در همین دوره کوتاه، یکی از شاخصه های حضور موثر جنبش دانشجویی در مبارزات توده های مردم ایران است. در همین دوره ٩ ماهه خیزش انقلابی مردم ایران، صدها دانشجو دستگیر و دست کم بیش از بیست دانشجو جان خود را از دست داده اند. از این تعداد، نزدیک به ده تن در حمله به کوی دانشگاه ها جان باخته اند و بقیه نیز یا همانند محسن روح الامینی پس از دستگیری در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند و یا همچون امیر جوادی فر، ندا آقا سلطان، کیانوش آسا، امیر اسلامیان، اشکان سهرابی، سالار طهماسبی، رضا فتاحی، سمیه جعفرقلی، تینا سوری، یعقوب پروایه، محمد نادری پور و تعدادی دیگر که در مبارزات خیابانی به دست نیروهای امنیتی و اوباشان سرکوبگر رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران از پای در آمده اند.
افزون بر همه این واقعیت ها که بیانگر موقعیت مبارزاتی و جایگاه کنونی جنبش دانشجویی ایران است، از یک زاویه دیگر هم می توان به ارزیابی کنونی این جنبش پرداخت.
با نگاهی اجمالی به تجمعات اعتراضی و مستقل جنبش دانشجویی در یک سال گذشته و مقایسه آن با دیگر جنبش های اجتماعی از جمله جنبش معلمان، جنبش زنان و حتا تا حدودی جنبش کارگری ایران، در همین دوره کوتاه و به طور اخص در همراهی با خیزش انقلابی توده های مردم ایران در ٩ ماه گذشته، بهتر می توان به یک ارزیابی اجمالی از برایند حرکت های اعراضی مستقل این جنبش های اجتماعی دست یافت.
برای نمونه، جنبش اعتراضی معلمان که در سال های ٨۵ و ٨۶ اعتراضات وسیعی را برای تحقق مطالبات خود سازماندهی کرده بود در این دوره، عملا هیچ حرکت اعتراضی مستقلی از خود به نمایش نگذاشت. نه تنها هیچ حرکت اعراضی متشکل و مستقلی برای پیگیری و تحقق انبوه مطالبات معلمان سازماندهی نشد، بلکه در همراهی با جنبش اعتراضی توده های مردم ایران نیز، به طور مستقل حتا یک بیانیه هم صادر نگردید. و این همه، در شرایطی صورت گرفت که همین جنبش، در اسفند ماه ٨۵ با سازماندهی اجتماعات اعتراضی سی هزار نفری خود در مقابل مجلس ارتجاع و ساختمان وزارت آموزش و پرورش، جلوه ای از اقتدار و همبستگی مبارزاتی معلمان را به نمایش گذاشت.
زنان جامعه نیز، به رغم اینکه در ٩ ماه گذشته، همواره در صف اول مبارزات توده های مردم ایران جای داشته اند، به رغم اینکه در همراهی با جنبش توده ای اخیر، جسارت، شجاعت و جانفشانی های قابل تقدیری از خود به نمایش گذاشته اند، اما، جنبش زنان نیز، در همین دوره، هیچ حرکت اعتراضی مستقل و قائم به ذاتی را در جهت پیگیری مطالبات سرکوب شده جامعه زنان ایران سازماندهی نکرد. در حالی که همین جنبش با حرکت های اعتراضی مستقل خود در سال های گذشته، از جمله سازماندهی تجمع چند هزار نفری زنان ایران در ٢٢ خرداد ٨۵ در میدان هفت تیر، اراده پولادین زنان آگاه جامعه ایران را به نمایش گذاشت. اراده ای که حکایت از مبارزه، تلاش و پیکار بی امان زنان جامعه علیه رژیم ضد مردمی و مرد سالار جمهوری اسلامی داشته و دارد.
در این مقایسه اجمالی، هدف تنها نشان دادن موقعیت و جایگاه کنونی جنبش دانشجویی ایران است. بی آنکه خواسته باشیم کمترین خدشه ای به مبارزات خستگی ناپذیر زنان ایران وارد سازیم، ویاتلاش های مبارزاتی معلمان زحمتکش رانفی کنیم.
طبیعتا بر اساس همین واقعیت های عینی موجود و به موازات برجسته شدن نقش مبارزاتی جنبش دانشجویی و قد کشیدن این جنبش در میان سایر جنبش های اجتماعی حاضر در ایران، حساسیت امنیتی جمهوری اسلامی نیز روی این جنبش، بیش از هر زمان دیگر فزونی یافته است. لذا، آنچه هم اکنون از طرف مجموعه نیروهای امنیتی و سرکوبگر جمهوری اسلامی بر فضای دانشگاه های کشور حاکم است، دقیقا بیانگر اهمیتی ست که این جنبش در موقعیت فعلی برای خود کسب کرده است.
حضور علنی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در محیط دانشگاه های کشور، صدور احکام انضباطی، محروم کردن دانشجویان از تحصیل، دستگیری صدها تن از فعالین دانشجویی، اعمال شکنجه های طاقت فرسا برای اعتراف گیری از دستگیر شدگان، صدور احکام زندان و مهمتر از همه صدور حکم اعدام برای محمد امین ولیان، دانشجوی بیست ساله دانشگاه دامغان، همه گواه حساسیت بیش از اندازه رژیم جمهوری اسلامی نسبت به فرایند موجود و موقعیت کنونی این جنبش است.
جنبشی که پس از این همه کشتار و سرکوبی که بر فضای دانشگاه های کشور اعمال شده است، با تجمعات اعتراضی خود، همچنان عرصه را بر سرکوبگران جمهوری اسلامی تنگ کرده است. تا جاییکه سران جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد، به رغم این همه کشتار و سرکوب، خود را پیروز این میدان نمی بینند. نه تنها خود را فرد پیروز این میدان نمی بینند، بلکه تشدید بیش از حد سرکوب و کشتار در جامعه و به تبع آن، سرکوب در فضای آموزشی دانشگاه های کشور، تنش های تازه ای را هم در درون سرکوب گران رژیم ایجاد کرده است. تا آنجا که فرد جلاد و بی رحمی چون مکارم شیرازی نیز نسبت به صدور حکم اعدام برای محمد امین ولیان واکنش نشان داده و با تکذیب فتوای خود مبنی بر صدور اعدام برای این دانشجوی بیست ساله، عملا از خود اعلام برائت کرده است.
با این همه سرکوب و کشتار اعمال شده در جامعه و دانشگاه های کشور، سران جمهوری اسلامی و مرتجعین حاکم بر دانشگاه ها، از آنجا که خود را ناکام و شکست خورده در امر مهار جنبش دانشجویی می بینند، به ترفندهای تازه تری روی آورده اند.
اخراج اساتید منتقد جمهوری اسلامی، از جمله ترفندهایی ست که هم اکنون به شعار روز کامران دانشجو، وزیر علوم دولت احمدی نژاد تبدیل شده است.
کامران دانشجو، طی دو هفته گذشته حداقل دوبار پیشبرد این سیاست ارتجاعی رژیم را علنا اعلام کرده است. این وزیر مرتجع علوم و فناوری رژیم، که در آغاز وزارت خود اعلام کرده بود که در مورد دانشگاه های کشور فقط درد دین دارد، هم اکنون این امر را به اساتید دانشگاه ها نیز تعمیم داده و خواهان آن است که همه اساتید دانشگاه ها باید همانند او فقط درد دین داشته باشند.
کامران دانشجو، ابتدا در تاریخ ١٣اسفند اعلام کرد: اساتیدی که التزام عملی به ولایت فقیه و قانون اساسی ندارند جایشان در دانشگاه نیست. و سپس یک هفته بعد در تاریخ ٢١ اسفند، گامی فراتر برداشت و مجددا اعلام کرد: اساتیدی که دغدغه دین ندارند جذب نخواهند شد.
سران جمهوری اسلامی، دولت احمدی نژاد و وزیر علوم مرتجع اش، می توانند خود را به ابلهی بزنند و همه شکست ها و ناکامی های رژیم را به دلیل اساتید منتقد رژیم و بعضا حضور اساتید مترقی در دانشگاه های کشور بدانند. در حالی که جنبش دانشجویی، ماهیت وجودی و بستر اعتراضی خود را از واقعیت های موجود درون جامعه می گیرد، نه صرفا از اساتید منتقد رژیم و یا حضور اساتید مترقی در دانشگاه های کشور.
استبداد حاکم بر جامعه، سرکوب وسیع توده های مردم ایران، فقدان حداقل آزادی های سیاسی – اجتماعی در جامعه و در دانشگاه های کشور، بی حقوقی محض زنان، فساد و تباهی حاکم بر کلیت جمهوری اسلامی، فحشاء، بیکاری، فقر و فلاکت و ستمی که طی سه دهه گریبان توده های مردم ایران را گرفته است، همه و همه مجموعا زمینه های عینی و واقعی گسترش مبارزات جنبش دانشجویی علیه سیاست حاکم بر جامعه را فراهم ساخته اند.
حساسیت بیش از اندازه رژیم، دولت احمدی نژاد و فرماندهان سپاه روی دانشگاه های کشور به دلیل این واقعیت است که جنبش دانشجویی در شرایط کنونی، حضور اعتراضی فعال تری نسبت به سایر جنبش های اجتماعی در جامعه داشته و دارد.
و طبیعتا با بودن جمهوری اسلامی و استمرار واقعیت های بر شمرده در زندگی توده های مردم ایران، نه فقط جنبش دانشجویی، بلکه دیگر جنبش های اجتماعی موجود نیز، فرایند رو به رشد و گرایش به رادیکالیسم بیشتر را طی خواهند کرد. و این روند مسلما تا سرنگونی کلیت رژیم مستبد حاکم بر ایران همچنان ادامه خواهد یافت.
نظرات شما