یادداشت سیاسی- با اعتصاب غذای بیش از ٢٠٠٠ زندانی سیاسی فلسطینی در زندان های اسرائیل در آستانه ی پنجاهمین سالگرد جنگ شش روزه، نفسی تازه در کالبد جنبش فلسطین دمیده شد. این اعتصاب از ١٧ آوریل، روزی که به نام روز زندانی در فلسطین نام گذاری شده، آغاز گشت. اولین بار نیست که زندانیان فلسطینی در اسرائیل دست به اعتصاب غذا می زنند. در سال ٢٠١٢، هزار و پانصد زندانی به مدت یک ماه و در سال ٢٠١۴، هشتصد زندانی به مدت ۶٣ روز اعتصاب غذا کردند. از جمله علل اعتصاب غذای کنونی، اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان، شکنجه و تحقیر توسط زندانبانان و کمبود یا عدم وجود امکانات بهداشتی و پزشکی برای زندانیان است. به گزارش الجزیره، هزینه ی مراقبت های پزشکی در زندان های اسرائیل بر عهده ی خود زندانیان است. در همین رابطه، در ۴٠ سال اخیر، ٢٠٠ زندانی جان خود را به علت عدم توان پرداخت هزینههای پزشکی از دست داده اند.
طبق آماری که مراجع اسرائیلی منتشر کرده اند، از سال ١٩۶٧، هفتصد و پنجاه هزار فلسطینی توسط اسرائیل دستگیر شده اند. در حال حاضر حدود ۶٣٠٠ زندانی فلسطینی در زندان های اسرائیل اسیرند. ۴۵٨ نفر از آنان محکوم به حبس ابد می باشند. فلسطینیان دستگیر شده، بدون هیچ حکمی شش ماه حبس شده و سپس در دادگاه های نظامی اسرائیل محاکمه می گردند. یکی از این زندانیان مروان برقوتی، از اعضای کمیته ی مرکزی سازمان الفتح است که از رهبران این اعتصاب غذا می باشد. او که اکنون پانزده سال است در زندان به سر می برد، به پنج بار حبس ابد و چهل سال زندان محکوم شده است! برقوتی برای اولین بار در سن پانزده سالگی دستگیر شد. پسرش در سن هجده سالگی دستگیر و به چهار سال حبس محکوم شد.
سرگذشت برقوتی و پسرش، نمونهای از مبارزات نسل های پی در پی در فلسطین است. مبارزه علیه حکومت مذهبی، فاشیستی و استعمارگر اسرائیل، که میلیونها نفر را از خانه و کاشانه ی خود رانده، زمین آنان را غصب کرده و آنها را به خاک و خون کشیده است. مبارزاتی که از اوایل قرن بیستم آغاز شد و با تأسیس دولت اسرائیل و پیشبرد سیاست اشغال مناطق فلسطینی تا به امروز ادامه یافته است. در پی جنگ شش روزه در سال ١٩۶٧ اسرائیل کرانه ی غربی اردن و شرق اورشلیم را اشغال کرد و مجتمع های مسکونی یهودیان را تحت نظارت و حمایت ارتش اسرائیل در منطقه ای که حدود سه میلیون فلسطینی در آن زندگی می کردند، بنا ساخت. از سال ٢٠١۴ بار دیگر اقدامهای سرکوبگرانه ی رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین شدت گرفت و با زور اسلحه و تجهیزات جنگی، شهرک سازی هر چه وسیعتر برای یهودیان صورت گرفت. کارگران فلسطینی در اسرائیل هر چه بیشتر مورد آزار و اذیت و کنترل قرار گرفته و حتی از تردد بیماران فلسطینی جلوگیری می گردد. سربازان اسرائیلی مستقیم به سوی تظاهرکنندگان فلسطینی آتش می گشایند و ساکنان یهودی مناطق اشغالی تشویق می شوند، تا مسلح شده و به سوی فلسطینی ها شلیک کنند. صدها فلسطینی در تظاهرات روز ١٣ اکتبر ٢٠١۴ مورد اصابت گلوله های اسرائیلی قرار گرفتند.
با وجود تشدید سرکوب و گسترش اشغال مناطق فلسطین و شهرک سازی برای یهودیان، بر خلاف دوران خیزش های بزرگ جنبش فلسطین در سالهای گذشته که به انتفاضه یک و انتفاضه دو معروف شدند، در سالهای اخیر مقاومتی یکپارچه علیه دولت اسرائیل صورت نگرفت. از جمله علل این وضعیت، تشتت و پراکندگی در درون جنبش فلسطین است که در دهه های اخیر بر جنبش مقاومت فلسطین سایه افکنده است. در پی سیاست تقویت نیروهای ارتجاعی اسلام گرا در منطقه از سوی ابرقدرت های امپریالیستی با حمایت مستقیم و غیرمستقیم رژیم های ارتجاعی در منطقه از جمله عربستان سعودی و ایران، جهت مقابله با جنبش چپ و تضعیف مبارزات مترقی مردمی، سازمان حماس نیز به عنوان شاخه ای از اخوان المسلمین در سال ١٩٨٧ تأسیس شد. حماس هدف خود را برقراری حکومت اسلامی اعلام کرد. اما نقش اصلی آن شکاف انداختن در مبارزات مردم فلسطین بود. حماس توانست بر بستر نارضایتی مردم از رهبران الفتح و ضعف نیروهای چپ عرض اندام کند. از نظر ایدئولوژیک، اگرچه حماس نیز از ناسیونالیسم عربی دفاع می کند، اما با آمیختن عنصر مذهب به آن و با ارائه ی خدمات اجتماعی و ایجاد شبکههای اجتماعی، توانست بردامنه نفوذ خود افزوده و بخش بزرگی از مردم را به دنبال خود بکشاند. ناسیونالیسم عربی تاوان تنگ نظری خود را داد و عرصه را به روی ارتجاع مذهبی باز کرد. به این ترتیب مبارزه ی مردم فلسطین به جای تمرکز بر دشمن مشترک خود، اسرائیل، به انحراف کشیده شد. فلسطینی های طرفدار حماس و الفتح به روی هم آتش گشودند و به ویژه در سالهای ٢٠٠۶ و ٢٠٠٧ جنگهای خونینی بین دو طرف درگرفت که حاصل آن صدها کشته و مجروح بود. در سال ٢٠٠٧ حماس اختیار نوار غزه را به دست گرفت و کرانه ی باختری تحت کنترل الفتح باقی ماند. با وجود تلاشهای متعدد در برقراری آشتی بین دو طرف، هرگز این اختلافات حل نشد و شکاف بین مردم فلسطین همچنان عمیقتر گشت. دیگر جریان های ارتجاعی در فلسطین از جمله “جهاد اسلامی” که در سال ١٩٨١ تأسیس شد، مستقیماً تحت حمایت مالی و نظامی ایران قرار دارد. جریانات وابسته به القاعده یا داعش، دیگر طرفهای کشمکش های داخلی در فلسطین میباشند که هر یک اهداف سیاسی و نظامی خود را دنبال می کنند. از سویی دیگر سازمان الفتح بنا را بر مذاکره و معامله گذاشت و به ویژه با مذاکرات مستقیم با اسرائیل در روند پیمان اٌسلو در سال١٩٩٣ دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و با پذیرش قرارداد اٌسلو ٢ در مصر، از خواسته ی اصلی مردم فلسطین که بازگشت به مرزهای قبل از جنگ شش روزه است، صرفنظر کرد. الفتح به این ترتیب حمایت بخش بزرگی از مردم را در درون مناطق اشغالی فلسطین و نیروهای مترقی و چپ در خارج از مرزهای خود از دست داد.
در اینجا لازم است بر نقش منفی و مخرب کشورهای منطقه که هر یک بنابر منافع و اهداف سیاسی خود بر این جنبش تأثیر گذار بوده اند، تأکید کرد. در این رابطه میتوان به ویژه از کشورهای مصر، عربستان سعودی و ایران نام برد. همانطور که گفته شد، جمهوری اسلامی علاوه برحمایت از حماس، گروه جهاد اسلامی در فلسطین را تشکیل داد، همچنانکه در کشورهای دیگر منطقه یا گردان های نظامی خود را مستقیم در آنجا مستقر کرد، مانند حزب الله در لبنان و یا غیرمستقیم نیروهای مرتجع طرفدار خود را حمایت و تقویت کرد. اما هدف اصلی رژیم جمهور اسلامی از این اقدامات، هرگز حمایت از خواست های بر حق مردم فلسطین نبوده، بلکه منظورش ازحمایت ازفلسطین، درواقع محکم کردن پای خود در منطقه و تأمین منافع سیاسیاش بوده است. رژیم که تا کنون میلیاردها بودجه ی کشور را صرف تقویت نیروهای ارتجاعی در منطقه کرده، اکنون تلاش میکند تا با کنار گذاشتن اختلافات با حماس و نزدیکی با دیگر نیروهای ارتجاعی اسلامی، از سویی، در رقابت با عربستان سعودی، خود را مطرح کند و نفوذ سیاسی خود در منطقه را افزایش دهد. از سویی دیگر، جبهه ی مقابل یعنی الفتح را هر چه بیشتر تضعیف کند. این امر هدف اصلی برگزاری ششمین کنفرانس تحت عنوان فریبکارانه ی حمایت از انتفاضه فلسطین در اسفند ماه ١٣٩۶ در تهران بود که از سوی حماس نیز استقبال شد.
تحت چنین شرایطی که ارتجاع در منطقه چهارنعل می تازد و در پی تضعیف جنبش چپ و رشد اسلام گرایی در منطقه، جنبش فلسطین هر چه بیشتر توان خود را در پیشبرد یک مبارزه ی منسجم علیه رژیم صهیونیستی اسرائیل از دست داد. دولت اسرائیل از این وضعیت بیشترین بهره را برده و همانطور که گفته شد به تشدید سیاست اشغالگرانه ی خود و خشونت علیه فلسطینی ها دامن زد. اگرچه جنبش مقاومت و مبارزه ی مردم فلسطین به دلایلی که مطرح شد، توان و انسجام گذشته را ندارد، اما این مقاومت و مبارزه همواره ادامه داشته است. در واقع، مردم فلسطین در جنگ نابرابری که نسل ها به طول انجامیده، راهی جز این ندارند، چرا که سیاست اشغالگری وتوسعه طلبی اسرائیل همزمان به معنای به باد رفتن هستی و نابودی فلسطینی ها می باشد. این مقاومت در برهه های زمانی گوناگون اشکال متفاوتی یافته است. در شرایط کنونی که جنبش فلسطین تحت الشعاع ارتجاع اسلامی در درون آن و در منطقه به حاشیه رفته است، وحماس مستقیماً از ایران حمایت میکند و حمایت متقابل آن را داراست و نیز به قدرت رسیدن جناح افراطی صهیونیست ها در دولت اسرائیل، اعتصاب غذایی که از سوی برقوت ی و جناح چپ الفتح در زندان شکل گرفته است، حرکتی ارزشمند و شایسته ی حمایت است، که جنبش مقاومت فلسطین را در اذهان جهانی بار دیگر مطرح کرده و میتواند به تقویت روحیه ی اتحاد و همبستگی مردمی در درون جنبش فلسطین بیانجامد ونفس جانبخشی در کالبد این جنبش بدمد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۴۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما