رژیم دیکتاتوری عریان حاکم بر ایران در هراس و اضطراب به سر میبرد. هزاران مزدور واحدهای ضد شورش در خیابانها و میدانهای تهران مستقرشدهاند. وزارت کشور با صدور اطلاعیهای حتی رسانههای وابسته به باندهای درونی هیئت حاکمه را تهدید نموده که چنانچه کلامی در مقابله با تصمیمات مراجع مسئول در امر انتخابات انتشار دهند، در حکم ایجاد اخلال در تأمین نظم و امنیت است و با آن برخورد خواهد شد.
چه حادثهای قرار است رخ دهد که اینهمه ترس در دل ارتجاع انداخته است؟ از نخستین روزهای سال جدید فرماندهان و روسای دستگاه سرکوب رژیم، دادستان تهران، دادستان کل کشور، رئیس دستگاه قضایی، وزیر کشور و دیگر مقامات امنیتی و پلیسی رژیم اعلام نمودند که “فتنه” ای جدید درراه است و باید پیشاپیش با آن مقابله شود. آنگونه که فتنه در قاموس سیاسی استبداد دینی معنا میدهد، شورش و قیام تودهای برای سرنگونی رژیم و جمعکردن بساط استبداد است.
چه شد که چهار سال پیش، بحثی از وقوع “فتنه” نبود، بالعکس رژیم برای عادی جلوه دادن اوضاع، گلههای طرفدار این یا آن مهره استبداد را با رقص و پایکوبی به خیابانها فرستاد و اکنون پلیس خیابانها را به اشغال خود درآورده است؟ پاسخ این است:
نارضایتی وسیع تودهای و آمادگی توده مردم نهفقط برای امتناع از شرکت در خیمهشببازی انتخاباتی رژیم، بلکه برای سرنگونی آن. گروهی از وابستگان به دستگاه استبدادی و رسانههای فارسیزبان قدرتهای جهانی، برای سرپوش گذاردن بر این نارضایتی تودهای ، این ادعای پوچ را مطرح میکنند که گویا این ترس و هراس رژیم از رد صلاحیت احمدینژاد است. اما، اولاً – هشدار مقامهای پلیسی – امنیتی رژیم و تهدیدهای آنها، بسیار پیش از آن بود که سروکله احمدینژاد برای ثبتنام پیدا شود. ثانیاً – احمدینژاد، بیش از آن در میان مردم ایران رسوا و مفتضح است که کسی نگران اقدامات او باشد. شاید او هنوز در عقبماندهترین روستاهای ایران با خاطره یارانه نقدی، طرفدارانی داشته باشد، اما در شهرهای ایران که مراکز مبارزات کارگران و زحمتکشان است، نهفقط کسی طرفدار او نیست، بلکه عموم مردم شدیداً علیه وی هستند.
دلیل واقعی اقدام رژیم دیکتاتوری عریان، چیزی جز تشدید تضادها، بحرانها و رشد نارضایتی و مبارزات کارگران و زحمتکشان علیه نظم ستمگرانه موجود، نیست.
حسن روحانی و کابینه وی در این چهار سال بزرگترین مصائب اجتماعی را در ایران به بار آوردند. درحالیکه فقط درآمد ارزی رژیم از نفت و گاز و آزاد شدن دلارهای بلوکهشده متجاوز از ۳۰۰ میلیارد دلار بود، نهتنها یک دلار آن صرف بهبود وضعیت مادی و معیشتی دهها میلیون کارگر و زحمتکش نشد، بلکه مدام شرایط زندگی آنها وخیمتر شد. فقر، حتی بنا به اعتراف مؤسسات آماری و تحقیقاتی خود رژیم، ابعاد وسیعتری به خود گرفت. بر تعداد فقرا، گرسنگان، کارتنخوابها، گور خوابها، کودکان کار خیابانی، تنفروشان، معتادان، افزوده شد. سالبهسال، سطح معیشت کارگران تنزل یافت بهنحویکه اکنون حداقل دستمزدی که برای کارگران تعیین کردهاند، یکچهارم خط فقر است. آمار رسمی مرکز آمار دولتی ، حاکی است که در این چهار سال پیوسته بر تعداد بیکاران افزودهشده است. برخلاف ادعای پوشالی رژیم، بهای کالاها و خدمات موردنیاز روزمره مردم، مدام افزایشیافته است. این واقعیت حتی در گزارشهای بانک مرکزی آشکارا انعکاس یافته است.
پس اگر از این درآمد صدها میلیاردی دولت که حاصل کار کارگران ایران بوده است، یک دلار هم صرف بهبود وضعیت وخیم معیشتی و رفاهی توده مردم نشد، چه بر سر آن آمد؟
قبل از هر چیز بخش بزرگی از آن با روشهای مختلف به جیب سرمایهداران و مقامات دولتی سرازیر شد. اساس سیاست اقتصادی کابینه روحانی این بوده که مدام بر حجم سرمایه و ثروت سرمایهداران بیفزاید. او و کابینهاش، از پس این وظیفه خوب برآمدند. غارت و چپاول، دزدی و سوءاستفاده در این دوره بهحداعلای خود رسید. دزدیها و سوءاستفادههای میلیاردی و تریلیونی، حقوقهای دهها و صدها میلیونی که مدام گوشههایی از آنها برملا میگردد، دیگر بر کسی پوشیده نیست. همه میدانند که جمهوری اسلامی غرق در فساد مالی است. در دوره احمدینژاد هم وضع بر همین منوال بود. اما در دوره روحانی ابعاد حیرتآوری به خود گرفت. شکاف فقر و ثروت هیچگاه همچون امروز عمیق و وسیع نبوده است. اکنون در شهرهای بزرگ ایران دودنیای کاملاً متفاوت فقر و ثروت، آشکار و عیان در مقابل یکدیگر قرارگرفتهاند. در تهران، در یکسو، اقلیتی ثروتمند در کاخهای تریلیونی در ناز و نعمت به سر میبرند. اعضای خانوادههای آنها اتومبیلهای صدها میلیون تومانی سوار میشوند. حتی هلیکوپتر و هواپیمای شخصی دارند. از بالاترین سطح جهانی امکانات تفریحی برخوردارند. در سوی دیگر، فقر، گرسنگی، بیکاری، حاشیهنشینی، کارتنخوابی، اعتیاد و دهها مصیبت اجتماعی، تلنبار شدهاست.
میلیاردها دلار از این درآمد هنگفت را کابینه روحانی، صرف تقویت دستگاه سرکوب و کشتار نمود که همچون امروز برای مقابله با اعتراضات و سرکوب توده مردم به خیابانها بریزند. در ظاهر، بودجه رسمی و علنی نیروهای نظامی در سال جاری رقمی حدود ١۵ میلیارد دلار است. اما نیروهای نظامی و امنیتی یک بودجه مخفی نیز دارند که هیچگاه علنی نمیشود.
سخنگوی کابینه حسن روحانی، روز نهم اسفند، با اشاره به بودجه سال آینده از «افزایش ۱۲۸ درصدی بودجه دفاعی و امنیتی ایران طی یک دوره پنجساله» تا پایان سال ٩۶خبر داد. بخش قابلملاحظهای نیز از درآمدهای هنگفت نفتی نصیب دهها موسسه رنگارنگ دستگاه تحمیق مذهبی شده است.
تودههای مردم ایران، زیر فشار فقر، بیکاری، گرسنگی، جانشان به لب رسیده است، اما میلیاردها دلار نیز از این درآمد هنگفت صرف جاهطلبیهای توسعهطلبانه، برافروختن جنگهای فرقهای شیعه و سنی، در عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین و غیره شده است.
اینهاست دلایل خشم و نارضایتی تودهای که هرلحظه میتواند منفجر شود. هراس رژیم از این انفجار است.
کابینه حسن روحانی حتی نتوانست وعدههایی که به قشر مرفه خردهبورژوازی برای کاستن از دامنه اختناق و استبداد، در همان محدوده خواست آنها، داده بود، عملی کند. روشن است که دیگر حتی در میان آنها نمیتواند هورا کشان دوره قبل را پیدا کند.
با تمام رسوایی و شکستی که روحانی برای رژیم به بار آورد، برای دولت دینی استبدادی ورشکسته، چارهای جز این باقی نمانده که برای خیمهشببازی اخیرش بار دگر روحانی و معاونش جهانگیری را از یک جناح و در برابر آنها رئیسی جلاد و آدمکش سرشناس و شهردار دزد و فاسد تهران، قالیباف را از جناح دیگر قرار دهد. این یعنی اعتراف علنی به اینکه رژیم در بنبست قرارگرفته، رسواترین مهرهها را از هر دو سو، به صحنه فرستاده است. البته دو مهره حاشیهای هم به نامهای هاشمیطبا و میرسلیم در کنار آنها قرار داده است که نقش سیاهیلشکر را بر عهدهدارند. رژیم از این واقعیت آگاهی دارد که وقتی این چهرههای رسوای استبداد دینی را بهعنوان روسای جمهوری مدنظرش علنی کرد، باید منتظر انفجار خشم و نارضایتی توده مردم هم باشد. از همین روست که هنوز اسامی این مرتجعین اعلامنشده بود که واحدهای ضد شورش در خیابانها مستقر شدند و قرار براین است تا پایان خیمهشببازی همچنان در آمادهباش خیابانی به سر برند.
سراسیمگی و وحشت رژیم از این واقعیت نیز آشکار است که به پیشنهاد وزیر کشور، کمیسیون بررسی تبلیغات، پخش زنده مناظرههای بهاصطلاح انتخاباتی همین مرتجعین را نیز ممنوع اعلام کرد تا مبادا چیزی خلاف “اصول قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام و سایر قوانین و مقررات، ارائه برنامه یا وعدههای انتخاباتی فراتر از حدود اختیارات ریاست جمهوری، حفظ اتحاد، همبستگی و منافع ملی ” باشد و “از هرگونه سیاه نمایی از وضعیت کشور” خودداری شود.
اما رسوایی این تصمیم که مناظرههای این مهرههای مرتجع رژیم استبدادی نیز سانسور و سپس پخش شوند، چنان آشکار بود که بهرغم دفاع پیدرپی وزیر کشور روحانی از آن، پس از چند روز ناگزیر، این تصمیمشان را ملغی اعلام کردند.
اما ازورشکستگی، بنبست و رسوایی سیاسی رژِیم به آنچه در این چند روز گذشت خلاصه نمیشود. ازهمگسیختگی درونی رژیم به درجهای است که احمدینژاد برخلاف قول قبلیاش مبنی بر اطاعت از دستور خامنهای برای کاندیداتوری، ثبتنام کرد و پس از رد صلاحیتش از سوی شورای نگهبان، به همراه بقائی اعلام نمود که از هیچ کاندیدایی حمایت نخواهد کرد. این موضعگیری در واقع فراخوان به عدم شرکت در بهاصطلاح انتخابات بود. در درون جناحهای طبقه حاکم نیز اختلاف و درگیری به حدی است که تلاش جناح موسوم به اصولگرا برای ایجاد یک تشکل جدید به نام جمنا و معرفی افرادی که مورد تائید همه آنها باشد، به شکست انجامید. رئیسی و قالیباف که ظاهراً از جانب این تشکل معرفی شدند، خود را مستقل اعلام کردند. وضعیت این دار و دستهها به نحوی است که رسواترین آدمهایشان را امثال رئیسی که تمام زندگیاش صدور حکم قتل و کشتار بوده و بهعنوان یکی از جنایتکاران قتلعام زندانیان سیاسی شهره است و یا شهردار تهران که در همین چند ماه اخیر تعدادی از دزدیها و سوءاستفادههای مالی او برملا شده است، به صحنه فرستادند. جناح موسوم به اصلاحطلب سابق نیز که حالا مدتهاست تبدیل به اصولگرای معتدل شدهاست، شخصیتهای برجستهتر از روحانی و معاون او نداشتند که هر دو از دکههای سیاسی رفسنجانی بیرون آمدهاند و در این چهار سال جز فساد، دزدی، غارت و چپاول و افزایش روزافزون فقر، گرسنگی، انواع و اقسام فجایع اجتماعی، تشدید اختناق و سرکوب دست آوردی نداشتهاند.
روشن است که در چنین شرایطی از ورشکستگی و رسوایی سیاسی رژیم، تودههای ناراضی از وضع موجود، باید با تحریم همراه با تشدید مبارزه به این خیمهشببازی پاسخ دهند. شعار تحریم غیرفعال را به تحریمی فعال تبدیل کنیم، به درستی شعار مناسب لحظه کنونی است.
معمولاً هدف تودهها از تحریم انتخابات فرمایشی رژیمهای استبدادی، ازجمله این است که رسوایی و بیاعتباری سیاسی نهادهای رژیم ارتجاعی و استبدادی را نشان دهند. این بار پیش از آنکه رژیم، بهاصطلاح انتخاباتش را برگزار کند، خودش با معرفی رسواترین مهرههای رژیم استبدادی، با فرستادن نیروهای مسلح و سرکوب به خیابانها و تشدید سرکوب و اختناق، این رسوایی را در حد اعلای آن جار زد. خودش اعلام کرد که این بهاصطلاح انتخابات یک خیمهشببازی رسواست. آنچه که هنوز باقی مانده است، قیام تودهای برای جاروب کردن تمام بساط استبداد و ارتجاع مذهبی و طبقاتی از ایران است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۴۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما