جمهوریهای سابق آسیای میانه که تا بیست سال پیش بخشی از اتحاد شوروی بودند و پس از فروپاشی آن به یک استقلال اسمی دست یافتند هنوز نتوانستهاند به یک ثبات سیاسی در چارچوب نظم سرمایهداری برسند و با دخالت قدرتهای بزرگ جهانی به ویژه آمریکا و روسیه مدام از بحرانی به بحرانی دیگر گذر میکنند. قرقیزستان یکی از این جمهوریهای آسیای میانه است که مردمش، از هر ملیتی که باشند، قرقیز، ازبک، روس و غیره بهای گزافی را برای بیثباتی سیاسی و همچنین اقتصادی برآمده از تزریق سیاستهای نئولیبرالیستی سرمایهداری و رقابت قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و روسیه میپردازند. “انقلاب لالهها”، انتخابات قلابی و قیام رعدآسای فروردین ماه سال جاری که به سرنگونی باقیاف انجامید، نتوانستند این کشور را از بحران عمیق سیاسی – اقتصادی نجات دهند. چرا که در پس تمام این تحولات هیچ آلترنانیو واقعاً انقلابی نبود و هر بار یک جناح بورژوایی جای دیگری را گرفت. پس از اینها، حالا مردم قرقیزستان و جهانیان شاهد یک جنگ و کشتار و مهاجرت بیهوده در پی زد و خوردهای بیست خرداد به بعد بین قرقیزها و ازبکها هستند.
از روز بیست خرداد در جنوب قرقیزستان ناگهان دو ملیت ساکن این کشور به جان هم افتادند که نتیجهاش مرگ دویست و به گفتهی دولت قرقیز دوهزار نفر و فرار چهارصدهزار نفر از خانه و کاشانهاشان بود. درگیریها در شهر اوش، دومین شهر بزرگ کشور آغاز و به مناطق اطراف کشیده شد. دو روز بعد دولت خودخواندهی خانم روزا اوتونبایوا که در پی قیام رعدآسای هفدهم و هجدهم فروردین گذشته به قدرت رسید در این منطقه حکومت نظامی اعلام کرد. یک شاهد عینی به روزنامهی اومانیته، ارگان حزب کمونیست فرانسه گفته است که ظاهراً قرقیزهای شمال کشور به قرقیزهای جنوب آن اعتراض کردهاند که چرا همچنان از قربانبیگ باقیاف حمایت میکنند. وی میافزاید که مسئله اصلاً ربطی به ملیتها ندارد و چند عامل از جمله طرفداران باقیاف یا بازی قدرتها از جمله روسیه، آمریکا یا چین برای بیثباتی منطقه میتوانند در برافروزی آتش جنگ و درگیری بین ازبکها و قرقیزها نقش داشته باشند.
البته دولت خانم اوتونبایوا و سرویسهای اطلاعاتی آن نیز اعلام کردهاند که قربانبیگ باقیاف و عناصرش نقش اصلی را در این درگیریها داشتهاند و حتا روز ۴ تیر سنجر باقیاف، برادرزادهی بیستوهفت سالهی وی را در کوههای جلالآباد دستگیر کردند. سرویسهای اطلاعاتی قرقیزستان از سوی دیگر گروههای اسلامگرا از قبیل طالبان را از جمله عاملان برافروزی این جنگ میدانند، چرا که آمریکا یک پایگاه مهم نظامی در قرقیزستان دارد که از آن جنگندههایش را به افغانستان میفرستد. مسئول امنیتی قرقیزستان به رویترز گفته است که نیروهای اسلامگرا از جمله جریانی به نام “جنبش اسلامی ازبکستان” خواهان تأسیس یک امارت اسلامی در منطقه هستند.
یکی دیگر از عواملی که به عنوان برافروختن جنگ بین ازبکها و قرقیزها متصور است، همهپرسی روز ۶ تیر عنوان شده است. دولت خودخواندهی اوتونبایوا برای این روز یک همهپرسی را در دستور کار گذاشته بود. این همهپرسی میخواهد بداند که آیا مردم با محدود ساختن قدرت ریاستجمهوری و انتقال آن به مجلس موافقاند یا نه؟ گفته میشود که باقیاف، رئیسجمهور مخلوع که هنوز به بازگشت به قدرت امیدوار است برای جلوگیری از پیروزی این همهپرسی به تحریک ملیتهای ازبک و قرقیز ساکن جنوب این کشور پرداخته است.
از هر گمانی که برای توضیح زد و خورد بین ملیتهای ساکن جنوب قرقیزستان حرکت کنیم به یک نتیجه میرسیم و آن هم این است که در قرقیزستان هم مانند اکثر نقاط جهان جنگ و خونریزی بین ملیتها هیچ منفعتی برای آنها ندارد و در پشت آن منافع گروهها و دستهها ارتجاعی قراردارد. در قرقیزستان اگر باقیاف عامل جنگ اخیر باشد، اگر گروههای اسلامی باشند یا قدرتهای بزرگ، حاصلش برای مردم چیزی به جز ادامهی سیهروزی و وخامت اوضاع نیست. مگر باقیاف هدفی به جز پر کردن جیب اعوان و انصارش مانند دوران صدراتش دارد؟ اسلامگرایان برای چه میخواهند لااقل جنوب قرقیزستان را بیثباتتر از آن چه هست بکنند؟ آیا آنان هدفی به جز ضربه زدن به یار دیروز و دشمن امروزشان، امپریالیسم آمریکا دارند؟ در این میان نفع مردم، چه قرقیز، چه ازبک چیست؟ خانم روزا اوتونبایوا به چه دلیل اصرار دارد تا با تغییر قانون اساسی به ضرب همهپرسی تغییری در اوضاع به وجود بیاورد؟ آیا وی میخواهد دست روسیه و آمریکا را از قرقیزستان کوتاه کند؟ میخواهد آن را از عضویت اسارتبارش در سازمان تجارت جهانی رها کند؟ یا میخواهد با رنگ و لعاب زدن به نظم موجود باز هم قرقیزستان را بیش از گذشته به یک دنبالهی مفلوک نئولیبرالیسم سرمایهداری تبدیل کند؟ کمکهای چند میلیون یوروئی روسیه در جریان تلاطمات فروردین گذشته، کمک ۵ میلیون یوروئی اتحادیه اروپا در۲۵ خرداد و غیره چنین نشان نمیدهند. آیا بنیاد جرج سوروس که وابسته به یک سرمایهدار گردن کلفت به همین نام است بیدلیل ۸ % کل بودجهی خود را به “حمایت از برنامههای قضائی” اختصاص میدهد یا دلیلش این است که میخواهد از قوانین “جدید” قرقیزستان در حمایت از “مالکیت خصوصی”پشتیبانی کند؟
سرمایهداران بیست سال پیش با فروپاشی بلوک شرق، قرقیزستان را “سوئیس آسیای میانه” نام نهادند. پیوستن آن را به عنوان نخستین کشور منطقه به سازمان تجارت جهانی تبریک گفتند. آنان گفتند که قرقیزستان با بیست حزب مختلف به یک دمکراسی تبدیل شده است و غیره. حالا پس از بیست سال مردم قرقیزستان شاهدند که وضعیت معیشتیاشان وخیمتر از گذشته شده، کشورشان برای دریافت چند میلیون یورو از این یا آن قدرت به کشور پایگاههای نظامی آمریکا و روسیه تبدیل شده و حالا هم در آخرین تحول واپسگرایانه جنگ و خونریزی بین ملیتهایی که صدها سال در کنار هم زندگی میکردند و نود سال پیش در پی انقلاب کبیر اکتبر با حقوق برابر و داوطلبانه با هم متحد شدند به واقعیت تبدیل شده است.
قرقیزستان و مردمش در پی جنگ اخیر بین ملیتها باز هم بیش از گذشته به سوی وخامت اوضاع خواهند رفت. بن اسلای که از مسئولان توسعه سازمان ملل متحد است روز ۲ تیر گفت”: ما پس از جنگ اخیر بین ملیتها در قرقیزستان شاهد مشکلات بزرگی در کشاورزی و همچنین بخش تجاری این کشور خواهیم بود.” وی افزود”:به ویژه جنوب قرقیزستان در ماههای آینده شاهد یک رکود اقتصادی خواهد بود.” او اضافه کرد که پیش از آن که به از سرگیری فعالیتهای اقتصادی پرداخت باید دوباره اعتماد بین ازبکها و قرقیزها را به وجود آورد که این خود کاری دشوار و وقتگیر است. در جریان زد و خوردهای اخیر بسیاری از ساختارهای اقتصادی جنوب قرقیزستان از بین رفتند که باید دوباره بازسازی شوند. بازسازی آنها محتاج بودجه و سرمایهگذاریست که در شرایط کنونی دستیابی به آن مشکل به نظر میرسد. مسئول سازمان ملل متحد در بخش دیگری از اظهاراتش گفت که سوای فاجعه انسانی بحران اخیر که با مرگ و مهاجرت انسانها همراه بود و سوای ضررهای اقتصادی که با تخریب برخی ساختارها نمود پیدا کرد، سیمای اجتماعی کشور نیز به شدت آسیب دید. وی در پایان گفت که قرقیزستان میتواند در سال جاری ۲ تا ۵ % درآمد ناخالص داخلی خود را از دست بدهد.
اینهاست ارمغان یک درگیری خونین و بیهوده بین ملیتهای ساکن یک کشور مانند قرقیزستان: مرگ، خانهخرابی، تخریب روابط انسانی و همچنین اجتماعی و اقتصادی برای این که مشتی مرتجع از هر نوع و دستهای، چه داخلی (باقیاف یا اوتونبایوا) و چه خارجی (اسلامگرایان یا امپریالیستها) باز هم بیش از گذشته بر گردهی مردم سوار شوند و خون آنها را در شیشه کنند. امروز دیگر باید برای کارگران و زحمتکشان هر کشوری روشن شده باشد که درگیریهای ملی در سطح یک کشور فقط آب به آسیاب دشمنان طبقاتی آنان یعنی سرمایهداران رنگارنگ از هر جناحی میریزد و هیچ نفع سیاسی و اقتصادی برای آنان ندارد.
نظرات شما