بیانیه مشترک بایکوت انتخابات در کردستان، با امضای حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، سازمان خبات کردستان ایران، کومهله زحمتکشان کردستان، سازمان زحمتکشان کردستان ایران (کومهله) و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) موجی از انتقادات و اتهامات را از سوی برخی احزاب و سازمانهای سیاسی علیه حزب کمونیست و سازمان کردستان آن، در طول هفتههای اخیر در پی داشت.
برخورد به این موضع یا تاکتیک کومهله، البته در موارد متعدد، از موضع یک برخورد رفیقانه با یک اشتباه یا انحراف صورت نگرفت، بلکه گاه دستآویز قرار دادن آن برای تسویهحسابهای شخصی و گروهی بود، بهویژه که برخی از این منتقدین وابسته به گرایش راست و رفرمیست هستند و زمانی حمایت از یک جناح رژیم ارتجاعی حاکم را تبلیغ میکردند و برخی دیگر نیز در چهارچوب سناریوی سیاهوسفیدشان با سلطنتطلبان همکاری و اتحاد عمل دارند و افق دیدشان از محدوده یک نظم سیاسی پارلمانی فراتر نمیرود.
اما، این واقعیت بهجای خود باقی است که اقدام سازمان کردستان حزب کمونیست، یک تاکتیک انحرافی است و باید موردنقد سازمانهای کمونیست و چپ قرار گیرد. بهویژه که در آخرین شماره جهان امروز، ارگان رسمی حزب کمونیست، مقالهای با امضای سردبیر نشریه، تحت عنوان “تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه “چپها” در تائید و دفاع از آن نوشتهشده و اعلام میشود که این خطمشی رسمی حزب و سازمان کردستان آن است.
این مقاله به منتقدین میگوید که سیاست همکاری و اتحاد با احزاب و سازمانهای بورژوا – ناسیونالیست و ناسیونالیست – مذهبی، از نمونه امضاکنندگان بیانیه، سیاست جدیدی نیست، بلکه “از مصوبه کنگرههای کومهله پشتوانه میگیرد و ازنظر تاریخی در جنبش کردستان تازگی ندارد.” این استدلال یک توجیهگری ناموفق است و نمیتواند توضیح دهد، چرا کومهله بهعنوان بخشی از حزبی که خود را کمونیست میداند و البته خواهان انقلاب اجتماعی کارگری است، وارد اتحاد عمل با سازمانهای بورژوایی و اسلامیشده است.
اولاً – در همین مصوبه کنگره مورداشاره کومهله، که البته بنا به مصالحی کمترین اشارهای به امپریالیسم و مناسبات سازمانهای کرد با قدرتهای امپریالیست، نشده است، لااقل براین نکته تأکید شده است که “همکاری نیروهای سیاسی در هر سطحی که انجام بگیرد، لازم است در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه باشد.”
آیا واقعاً کسی میتواند ادعا کند که همکاری با سازمانهای سیاسی که از لشکرکشی نظامی تجاوزگرانه امپریالیسم آمریکا به عراق و ویران کردن این کشور حمایت کردند و فراتر از آن از بوش خواستند که جنگ را به داخل ایران بکشاند و هنوز هم به اشکال مختلف این سیاست را ادامه میدهند، یا همکاری با گروه اسلامگرای خبات که سوابق رسواییهای آن به سالها پیش برمیگردد، “در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه است”؟ قطعاً خیر! بنابراین حتی بر طبق مصوبه کنگره کومهله که به آن اشاره شد، نمیتوان این همکاری و اتحاد را توجیه کرد.
ثانیاً – ربط دادن اتحاد کنونی کومهله با “هیئت نمایندگی خلق کرد” در سال ۱۳۵۸ یک قیاس معالفارق است. در آن هیئت، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بهعنوان یک سازمان رادیکال و چپ پرقدرت در کنار کومهله قرار داشت. شیخ عزالدین حسینی مواضعی رادیکالتر از خیلی از چپهای کنونی داشت. حزب دمکرات کردستان ایران هم، حزب دمکرات کردستان امروز نبود. خودمختاری در کردستان را با دمکراسی در ایران در پیوند میدانست. متحدین خود را در میان نیروهای چپ و آزادیخواه داخلی و بینالمللی جستجو میکرد. آن اتحاد و همکاری کجا و اتحاد و همکاری کنونی کومهله کجا؟ ترکیب نیروهایی که اکنون کومهله با آنها یک بیانیه انتشار داده است، مطلقاً قابلمقایسه با آن دوران نیست. بیپرده باید گفت که وارد شدن در اتحادی که اکثریت قاطع آن را جریانات راست بورژوایی تشکیل میدهند، در درازمدت نتیجهای جز انحلال در آن نخواهد داشت. اما چرا کومهله اکنون پس از گذشت متجاوز از سه دهه از آن همکاریها بهضرورت همکاری و اتحاد عمل با جریانات بورژوایی و اسلامی در کردستان رسیده است؟
پاسخ میشنویم که نفس ضرورت این همکاری “در چارچوب ویژگیهای جامعه کردستان و مبارزه برعلیه جمهوری اسلامی و ضرورت به کار انداختن حداکثر نیروی موجود در این جامعه برعلیه این رژیم، هیچگاه زیر سؤال نرفت. از چند سال پیش با توجه به تغییراتی که در اوضاع منطقه بوجود آمده، بار دیگر این ضرورت در مقابل این نیروها قرار گرفت.”
توضیح داده نمیشود که منظور از این ویژگیهای جامعه کردستان که ضرورت همکاری با مرتجعین را ایجاب کرده چیست؟ در کجای ایران نمیتوان ویژگیهایی را یافت که کردستان استثنائی بر آن باشد. اگر ستمگری ملی است، نمونههای دیگری هم از آن وجود دارد. اگر وجود چند سازمان کرد، آن ویژگی است که ضرورت همکاری و اتحاد با بورژوا – ناسیونالیستها و ناسیونالیست – مذهبیها را ایجاب میکند، حزب کمونیست ناگزیر است، این حق را برای برخی مناطق دیگر هم به رسمیت بشناسد. فرضاً هر سازمان کمونیستی که در بلوچستان تشکیلات محلی داشته باشد، بر اساس همین استدلال ویژگیها، لاجرم باید همکاری و اتحاد با جیش العدل را بپذیرد. در خوزستان و آذربایجان هم بر همین منوال با ناسیونالیستها و اسلامگرایان همکاری و اتحاد عمل داشته باشد. این را نیز همگان میدانند که برخی از همکاران و متحدین کومهله در کردستان، اتحاد جداگانهای با جریاناتی در دیگر مناطق ایران دارند که یک سرشان در آخور ارتجاع منطقهای است و سر دیگرشان در آخور ارتجاع امپریالیستی. سؤالی که پایه استدلال حزب کمونیست را ویران میکند این است که اگر حزب کمونیست میپذیرد که این همکاری و اتحاد عمل با سازمانهای کردستانی از “ضرورت به کار انداختن حداکثر نیروی موجود در این جامعه برعلیه رژیم” ناشی میگردد، چرا آن را برای کردستان مجاز میداند و آن را به مبارزه در سراسر ایران بسط نمیدهد؟
هر کس میداند که در ایران یک دولت دینی شیعهمذهب و یک رژیم سیاسی بینهایت ارتجاعی وجود دارد که نمونه آن را بهاستثنای عربستان سعودی در سراسر جهان نمیتوان سراغ گرفت. حزب کمونیست قاعدتاً باید بر اساس همان استدلالی که در مورد کردستان داشت، در مورد سراسر ایران هم بپذیرد که “ضرورت به کار انداختن حداکثر نیروی موجود در این جامعه بر علیه رژیم” ایجاب میکند که همه احزاب و سازمانهای اپوزیسیون بورژوائی و کارگری، انقلابی و ضدانقلابی، مذهبی و سکولار، باید وارد همکاری و اتحاد شوند و از همین حالا فرضاً با مجاهدین خلق، سلطنتطلبان و غیره متحد شوند. احزاب دمکرات کردستان، کومه لههای کردستانی و خبات ،از این بابت دچار تناقض نیستند، چون کرد ناسیونالیست هستند و عرصه فعالیت خود را صرفاً کردستان میدانند. اما حزب کمونیست که ادعای کمونیست و سرا سری بودن دارد، با تناقضی بزرگ مواجه است. استدلال این حزب در مورد ضرورت همکاری و اتحاد عمل با سازمانهای بورژوایی و اسلامی کردستان، میتواند بسط پیدا کند و به نتایج وخیمی بیانجامد.
اما حزب کمونیست به نکته دیگری هم اشاره میکند که بهتر میتواند توضیحدهنده همکاری و اتحاد کنونی کومهله در کردستان باشد و آن تغییراتی است “که در اوضاع منطقه به وجود آمده” است.
اینکه کدام تغییرات مدنظر حزب کمونیست است، مسکوت مانده است. البته اتفاقات و تغییرات متعددی در این چند سال در منطقه خاورمیانه رخداده است، اما یکی از آنها رشد ناسیونالیسم و بهطور خاص، تا جایی که به کردستان مربوط میشود، رشد ناسیونالیسم کرد است.
سالها پیش، پس از فروپاشی شوروی و سر برآوردن جنبشهایی تحت عنوان جنبشهای ملی با جنگ و کشتارهای وحشتناک، حتی در بخشی از اروپا، سازمان ما در تحلیلی از این جنبشهای ارتجاعی اعلام کرد که نهفقط این جنبشها هیچیک از مشخصههای جنبشهای ملی را که سالها عصر آن به پایان رسیده دارا نیستند و صرفاً ابزار دسیسههای ارتجاع امپریالیستی برای تقسیم مجدد جهاناند، بلکه درنتیجه تحولات اوضاع جهانی، تهمانده جنبشهای ملی نیز که هنوز حقانیتی داشتند، عموماً به ذخایر و متحدین ارتجاع امپریالیستی تبدیل خواهند شد. کردهای عراق اولین نمونه آن بودند. آنها به زیر پرچم امپریالیسم آمریکا خزیدند و با همدستی در جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه امپریالیستی، توانستند منطقه خودمختار کردستان عراق را ایجاد کنند. اما حالا مستقل از اینکه تا چه حد خواست تودههای مردم کرد تحقق یافت، حکومت اقلیم بهعنوان یک حکومت تحتالحمایه و دستنشانده امریکا به حیات خود ادامه داد و اقلیم نیزتبدیل به پایگاهی نظامی برای امپریالیسم آمریکا گردید. همین اتفاق هم دارد در کردستان سوریه رخ میدهد. آنها نیز با حمایت و پشتیبانی نظامی، مالی و سیاسی امپریالیسم آمریکا در حال ایجاد منطقه خودمختار خود هستند. بدیهی است که این تحولات در کردستان ایران نیز تأثیر خود را برجای بگذارد، هم ناسیونالیسم را تقویت کند و هم جانبداری از امپریالیسم آمریکا و تقاضای کمک برای ایجاد یک منطقه خودمختار در کردستان ایران. مناسباتی که میان برخی از سازمانهای کرد ایرانی با دولت آمریکا برقرار گردید و همچنان ادامه دارد، بر کسی پوشیده نیست. این تحولات و رشد ناسیونالیسم، فشار فزایندهای بر کومهله حزب کمونیست وارد آورد و عجالتاً این سازمان را به همکاری با دیگر سازمانهای کردستان واداشته است. تغییر و تحولات منطقه هنوز پایان نیافته است. این تحولات در مرحله معینی بالاخره کومهله را واخواهد داشت که تصمیم قطعی خود را بگیرد.
حزب کمونیست برای مدتی طولانی نمیتواند در درون این تناقض حرکت کند، یعنی از یکطرف بگوید یک سازمان سرا سری است و برای برپایی یک انقلاب اجتماعی کارگری تلاش و مبارزه میکند، اما از سوی دیگر با سازمانهای بورژوایی و اسلامی اتحاد عمل داشته باشد.
انقلاب اجتماعی، انقلابی است علیه بورژوازی در کلیت آن. نمیشود بورژوازی را بخش بخش کرد، با یکی متحد شد و با دیگری جنگید.
وظیفه یک سازمان کمونیست، نه همکاری و اتحاد با این یا آن گروه بورژوایی با توجیه ویژگیها و تغییر اوضاع، بلکه سازماندهی طبقه کارگر برای سرنگونی بورژوازی از طریق یک انقلاب اجتماعی است. فقط با این انقلاب است که میتوان بیدرنگ فوریترین مطالبات آزادیخواهانه، دمکراتیک و رفاهی عمومی تودههای وسیع مردم را نیز محقق ساخت، به ستمگری ملی و هر نوع تبعیض و نابرابری پایان بخشید. بدون این انقلاب چیزی در ایران تغییر نخواهد کرد. اگر به فرض اهداف و آمال جریانات ناسیونالیستی و مذهبی کرد در شرایط دیگری امکان تحقق داشته باشد، چیزی فراتر از اقلیم کردستان عراق عاید تودههای کارگر و زحمتکش کردستان ایران نخواهد شد.
حزب کمونیست باید این حقیقت را بپذیرد که این همکاری و اتحاد عمل کومهله خطرات جدی برای کومهله در پی خواهد داشت. بیش از آنکه بتواند از این همکاری و اتحاد عمل نفع ببرد، زیان خواهد دید. این نه به نفع حزب کمونیست است، و نه به نفع کومهله و مردم کردستان. کومهله میتواند و باید استقلال خود را حفظ کند و زیر فشار موج ناسیونالیسم قرار نگیرد.
” !
چهار سال دیگر به همین روزگار 38 ساله افزوده می گردد! چهار سال دیگر دایره ی سفرهای استانی می چرخد و آنان هم چنان پشت به زین می تازند و ما زین به پشت، دور خود می چرخیم! چهار سال دیگر حاکمان این سرزمین توبره هایشان از منابع ملی غنی تر می گردد و مردم هم چنان اندر خم یک کوچه، روزگار می گذرانند! چهار سال دیگر چشمانمان به عبور حکمرانان غارتگر از خطوط ویژه عادت می کند! چهار سال دیگر به تمامی این چهار سال ها اضافه می گردد و ما تنها لبخندی را بر گوشه ی لب می نشانیم و فراموش می کنیم تا شور و هیجان کاذب چهار سال بعد فرا رسد…!
تنها کاری که سازمانهای که خود را چپ میدانند و ناجی طبقه کارگر وزحمتکش انتقاد کردن از دیگر ست بس ۳۸ سال هست که دارند در جا میزنند۰
متأسفانه رفقای حزب کمونیست ایران دچار انحراف بزرگی شده اند که اگر به زودی تصحیح نشود می تواند نتایج فاجعه باری داشته باشد و حزب کمونیست را تبدیل به گروهی ناسیونالیست کند که فقط برای تزیین خود از لقب «کمونیست» استفاده می کند. البته با شناختی که از رفقای حزب کمونیست ایران دارم مطمئنم آنها اهل انتقاد و انتقاد از خود هستند. امیدوارم آنها بر موضعی غلط پافشاری نکنند و بجای این کار پرچم دمکراسی و سوسیالیسم را علیرغم میل سایر گروههایی که به اشتباه یک بیانیه مشترک با آنها را امضاء کرده اند، به اهتزاز درآورند.
اما مقاله نشریه کار نیز خالی از اشتباه نیست. چرا باید نوشته شود انقلاب روژئاوا و جنگ نیروهای دمکراتیک سوریه با مرتجعین اسلامگرا، مزدوران ترکیه و فاشیستهای بعثی، به معنی شرکت در «جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه امپریالیستی» است؟ آیا همکاری نظامی با برخی امپریالیستها، به خودی خود یک جنگ را تجاوزکارانه و اشغالگرانه می کند؟ اگر اینطور است ما باید شوروی زمان لنین را نیز بخاطر همکاریهای نظامی که با دو طرف درگیر در جریان جنگ جهانی داشت محکوم کنیم. من نمی گویم نیروهای دمکراتیک سوریه چیزی بیشتر از بورژوا – دمکرات هستند، اما کمونیستها باید با حفظ سیاست و تشکیلات مستقل شان تا زمانی و جایی که آنها واقعا برای دمکراسی بورژوایی مبارزه می کنند، در قالب یک جبهه متحد مردمی با آنها همکاری کنند. قطعا بورژوازی تا ابد دمکرات و ترقی خواه باقی نخواهد ماند اما لازم است تا زمانی که چنین است، بدون توهم داشتن به بورژوازی یا حل شدن در جریان، با بورژوا – دمکراتها همکاری کرد. اهداف و شیوه های نیروهای دمکراتیک سوریه چیزی شبیه به حکومت اقلیم کردستان عراق نیست. نمی توان حکومت اقلیم و روژئاوا را همانند هم دانست و برخوردی مشابه با آن دو داشت.
زنده باد کو مه له و به کاربستن سیاستی اصولی و منطیق با واقعیات مبارزاتی فعلی ایران
به عنوان یکی ار پیش مرگه هایی بی ادعا و ساده “سازمان چریک های فدایی خلق ایران ” قبل از شقه شقه شدن . و خیانت کمیته مزکزی به رهبری سه تفنگدار رژیم نگه دار و فتاپور و طاهری پور و بهزاد کریمی و….لازم دانستم یک تجربه تاریخی را برای بازدید کنندگان از سایت شما و دوستان منتقد باز گو نمایم… در جریان مبارزات مسلحانه به حق و درست و صحیح کردستان علیه رژیم فاشیستی اسلامی حاکم ، سازمان فداییان در کردستان به رهبری فدایی کبیر انسان شریف و ازاده و فرزند همیشه جاوید خلق بهروز سلیمانی – یادش همیشه گرامی باد – دز یک جبهه واحد “هی؛ت نمایندگی خلق کرد” و همکاری عملی و حمله نظامی مشترک به پایکاه های رژیم با حزب دموکرات و کومله دارای فعالیت مشترک با حفظ حد و مرزها و اختلافات ایدیولوژیکی معین با این نیروها بود. یزرگترین و کاری ترین ضربات مسلحانه به رژیم با همکاری همین سه نیرو حاصل شد. حمله به پادگان بانه و گردنه آربابا و خلع سلاج ستون کسترده و مجهز نظامی در بدر ورود به سنندج و حماسه دره فاسملو و حمله به پادگان مریوان و سنندج و شکل دهی راه پیمایی تاریخی مردم سنندج به مریوان و تاسیس تعاونی های محله ها و…. همکاری و سروبس دهی بهداشتی و بیمارستانی به مردم روستا ها و پیش مرکه های زخمی تا دایر کردن کلاس های سواد آموزی در روستاها و….. عالی ترین نوع همیاری و همکاری در جریان بود و جتی این سه نیرو در اعلامیه ها و نشست های عمومی خود انتفاد ها به یکدیگر را هم عنوان می کردند و مشکلی وجود نداشت و هدف ضربه زدن به رژیم بود…و نتیجه بخش…. این همکاری امروز هم ثمر بخش خواهد بود هر چند جای فداییان به عنوان تسکیلات سازمانی مستقل در انجا خالی است به بیانی فدایی وجود ندارد… این جانب هیچ مشکلی در این اشتراک عمل نمی بینم و از شما هم خواهش دارم خود را بنده قید و بند های فرسوده و منسوخ شده ایدیولوژیکی نکنید و واقعیات جامعه و مبارزه را در نظر کرفته و به این همکاری بپیوندید. بنده هیچ کونه فعالیت در تشکیلات کومه له ندارم و با توجه به شگست فاخش اپوزیسیون در نمایش انتخاباتی اخیر – به جز کردستان که خود حاصل آگاهی و تحزب مردم کردستان و همکاری و تقاضای مشترک همین نیروها از مردم بود – گرویدن و پیوند با چنین نیروها و اتحاد عمل نه در سطح کاغذ و بیانیه و انشا را به شما توصبه می نمایم. در پایان این مختصر نقل قولی از چناب لنین را هم برای شما می اورم . این جانب به هیچ وچه با نقل قول آوردن به مانند سال 58 و 59 را قیول ندارم و خواندن تاریخ ایران را به خواندن تاریخ حزب کمونیست شوروی و لنین ترچیح می دهم – حربی که بعد ار گذشت صد سال از انقلاب به اصطلاح دوران ساز قرن 20 و به کاربستن توصیه های لنین نمی تواند حتی 100 نفر را در سال روز این انقلاب بیسچ نماید حزبی که جتی ممنوعیت متینگ و کردهم ایی را هم ندارد بگذریم جای دیکری باید بدان پرداخت – اما به سوسیالسم به عنوان آلترناتیو رهایی بخش معتقدم و ار انجا که شما هنوز در فید این مطالب هستید افدام به ذکر آن نمودم .
یک نقل قول
لنین در کتاب “بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم” جمله مشهوری دارد که آوردن آن در انتهای این مطلب مفید است: «پیروزی بر دشمنی نیرومند تر از خود، فقط در صورتی ممکن است که به منتهی درجه نیرو بکار برده شود، و از هر «شکافی» در بین دشمنان هر قدر هم که کوچک باشد و از هر گونه تضاد منافع بین بورژوازی کشورهای مختلف و بین گروه ها و انواع مختلف بورژوازی در داخل هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی هر قدر هم که کوچک باشد برای بدست آوردن متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپایدار، غیر قابل اعتماد و مشروط حتما و با نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود. کسی که این مطلب را نفهمیده باشد، هیچ چیز از مارکسیسم و بطور کلی از سوسیالیسم معاصر نفهمیده است».
ایام به کام و آرزوی پیروی برای مردم ایران و شما و تاسف از جای خالی فدااییان در مبارزات مردم به خصوص در کردستان که صادق ترین وآگاه ترین و مبارزترین فرزندان مردم ایران بودند….