با پایان یافتن جنبوجوش مضحکه انتخابات، در پارهای از نوشتهها و نقدهای نیروهای مخالف رژیم و تحریم کنندگان این انتخابات فرمایشی، دیده میشود که رأیدهندگان را مسئول ادامه حیات جمهوری اسلامی دانسته و آنان را محکومبه دمیدن جان تازهای در بدن پوسیده جمهوری اسلامی میکنند. نظری کوتاه به وضعیت انتخابات در جمهوری اسلامی بیاندازیم و در پی آن، تأثیر رأی را نیز در این انتخابات فرمایشی بررسی کنیم.
هدف جمهوری اسلامی از مضحکه انتخابات همان است که از ۳۹ سال پیش بوده و بههیچعنوان رأی مردم در این مضحکه در انتخاب رئیسجمهور معنی و مفهوم نداشته است. انتخابات در جمهوری اسلامی یک انتخابات مهندسی شده است که هر کاندیدایی را با هراندازه آراء که مایل بودند از صندوقها درمیآورند و به شکل مترسک رئیسجمهور به نام آرای مردم به جامعه تحویل میدهند. جمهوری اسلامی انتخاباتی را به راه میاندازد، تا مردم از بین کاندیداهایی که رژیم از میان حامیان خود معرفی میکند، یکی را بهعنوان ارباب و سرکوبکننده خود انتخاب نموده و در زیر سایه این ارباب، چشم به گشایش و بهتر شدن اوضاع سیاسی و اقتصادی داشته باشند. “انتخابات” سال ۸۸ بهخوبی این مهندسی انتخابات را نشان داد که با حماقت و اهمال طرف دیگر این انتخابات، میرحسین موسوی و شرکا، خواسته و یا ناخواسته دست رژیم رو شد. متأسفانه بحرانی که انروز رژیم درگیر آن بود، بامهارت خاصی توسط خود میرحسین موسوی، رهبری نیروی بهاصطلاح جنبش سبز به نرمش گرایید و خیل عظیم توده خشمگین و آزادیخواه و نیروهایی که چشمانتظار تغییرات در نظام بودند، فریب این رهبری بیخرد و پاره تن رژیم را خورده و بدون سازماندهی و برنامهریزی مشخص به خیابانها ریختند و بخش عظیمی از این نیروها سرکوب شدند. به علت عدم حضور طبقه کارگر بهصورت سازماندهی شده و یکدست در این بحران و شورش مردمی، متأسفانه این بحران به یک اعتلای انقلابی تبدیل نشد و جنبش کاملن مردمی با نام جنبش سبز با خیانت رهبرانش با شکست روبرو شد. جوانان کشته و زخمی شده و تعداد کثیری نیز روانه کهریزکها و زندانها شدند.
رژیم از این حماقت و اهمال کاندیدای خود درس گرفت و پسازآن با تاکتیکهای نوینی وارد عرصه عمل گردید. برای مثال چهار سال پیش در مضحکه بهاصطلاح انتخاباتی دوره یازدهم، روحانی این روباه مکار را در مرز فیلتر شورای نگهبان نگاه داشت و در اذهان عمومی چنان با ترفند وانمود نمود که خامنهای با این روباه مشکل دارد و ایشان را بهعنوان نیرویی اصلاحطلب و مخالف رهبری به پرده تئاتر انتخابات وارد کرد.
مردم نیز که از کشتار سال ۱۳۸۸ درس گرفته بودند، در حرکات اعتراضی خود سعی نمودند به نیروی رژیم زیاد چشم نداشته و در حرکات اعتراضی و اعتصابات حداقل آسیب را متحمل شوند. اما با تمام آگاهی و شناخت و درسآموزی از ضربات و شکستهای گذشته، مردم بار دیگر بنا به منافع شخصی خود و تا حدی با امید واهی و چشمداشت به تغییر و تحول وارد میدان شده و به روحانی با نام جنبش بنفش رأی دادند.
اینکه رأی آنها تا چه حد تأثیر داشت و توانست به آمدن روحانی بر مسند ریاست جمهوری کمک کند، شکی نیست که بیتأثیر بوده و روحانی از قبل به علت حضورش در بحران خارجی رژیم و مسئله تحریمها، مهره اساسی و مهمی بوده و میتوانست عاملی باشد که این بحران خارجی راکمی تنزل داده و در پس آن رژیم را از ورشکستگی سیاسی و بخصوص اقتصادی خارج کند.
روحانی با وعدهووعید کمک به بهبود وضعیت اقتصادی، رفع مشکلات جوانان، آزادیهای سیاسی و اجتماعی و از بین بردن بحران داخلی….. بر سر کارآمد. او توانست در همان مرحله اول بحران حیاتی رژیم در خارج را حل کرده و تحریمها را به هر قیمتی که شده بردارد. اما در عرصه داخلی بحرانها تشدید شد و وعدههای روباه بنفش نتوانست کمکی برای مردم باشد. در حیطه سیاسی شاهد سرکوب بیشتر فعالین کارگری و معترضین و دستگیریها و اعدامهای بیشماری حتی نسبت به سالهای قبل بودیم. در اوضاع اقتصادی ی نیز بحران تشدید شد و شاهد هرچه بیشتر فقیر شدن اقشار ضعیف جامعه و کارگران و زحمتکشان بودیم. بسته شدن کارخانجات و رشد بیکاری، اعتصابات و تظاهرات مداوم کارگران و زحمتکشان را جهت احقاق حقوق ازدسترفتهشان در پی داشت که در این دوره بهمراتب بیشتر از گذشته بود.
بااینهمه پس از گذشت ۴ سال بر مسند قدرت تکیه زدن و بااینهمه وعدهووعیدهای پوشالی، روباه مکار با نشان دادن کمی تردید جهت ادامه سرکوب و چپاول مردم به نام رئیسجمهور، در آخرین لحظات خود را کاندیدا نمود.
مهندسی رژیم کاملن حسابشده بود و حتی اپوزیسیون رژیم را نیز آشفته نمود. با آوردن رئیسی مهرهای که همانند احمدینژاد قاتل نیروهای انقلابی در دهه ۶۰ بود، بهاصطلاح انتخابات را ۲ قطبی نمود و به عوام نشان داد که در برابر روباه مکار و چهره محبوب اصلاحطلبها، نیروی سفاک و قاتلی بنام رئیسی را علم نموده و با تبلیغات منفی پیرامون گذشته رئیسی، شرایطی را به وجود آورد که مردم باید بین بد و بدتر انتخاب کنند. به یکباره بخشی سیاسی ورشکسته در درون اصلاحطلبان، تحت تأثیر تبلیغات رژیم با ترس مواجه شده و دست به التماس برداشته و از همه مردم خواستار شرکت در انتخابات شدند تا رئیسی و مترسکی قاتل بر سرکار نیاید. کار بهجایی رسید که حتی احمدینژاد دلقک نیز در این بازی نقش خود را بهخوبی ایفا نمود و بر دوقطبی بودن این انتخابات مهر تأیید زد و خود را نیز قطب سوم معرفی کرد. هرچند که از ابتدا مشخص بود که مورد تائید واقع نمیشود، ولی با هنرمندی تمام نقش خود را بهخوبی ایفا نمود. جالب اینکه بخش بزرگی از بهاصطلاح اپوزیسیون خارج از کشوری جاهطلب و همیشه در خدمت، گول این مسئله را خورد و تمام نیروی خود را بر روی افشای رئیسی متمرکز نمود و از اصل ماجرا به دور شد. هر چه بیشتر بر ماهیت کثیف رئیسی تکیه نمودند، چهره کریه روحانی را پاکیزه نموده و دررسیدن رژیم به اهدافش کمک فراوان نمودند.
رژیم برایش فرقی ندارد که چه کسی را بر مسند ریاست جمهوری بنشاند. هدف پیش بردن اهداف نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی است. اصلاحطلب و اصولگرا هر دو در این مسیر قدم برداشته و فقط همانگونه که در بالا اشاره نمودم، مردم بایستی خود ارباب خود را انتخاب کنند. مردم با انتخاب خود، حق هرگونه شکایت را در این چهار سال از خود سلب نموده و به گوشهای میخزند. عاملی تعیینکننده در مقابل سیاستهای سرکوب نمیتوانند باشند و تنها نظارهگر حیات این رژیم میباشند. رژیم نیز نتیجه آرای انتخاب فرمایشی را با حربههای خود در شرایط حساس در دست گرفته و از آن بهعنوان ابزاری برای سرکوب خواستههای مردم استفاده میکند.
با این تفاصیل بههیچعنوان نمیتوان از مردم انتظار داشت که هر کس به هر دلیل و بهانهای (دانشجوی بیکار برای مهر خوردن در شناسنامه و یا کارمند و کارگر شاغل برای ادامه حیات مجبور به رأی دادن میباشند) پای صندوقهای رأی رفت و به یکی از کاندیدهای ریاست جمهوری رأی داد، بااراده و تصمیم آگاهانه خود به تداوم جمهوری اسلامی رأی داده است. به نظر من تمامی آنان که امروز رأی دادند، در مقابل تاریخ جوابگو نخواهند بود. نیروها و اشخاصی جوابگو میباشند که در نهادهایی ازجمله سپاه پاسداران، نیروهای بسیج، ارتش، اراذلواوباش سازمانیافته تحت پوشش سردارها و کلیت آخوندها سازمانیافته در ثبات رژیم تأثیر مستقیم دارند. کارمندان و مأموران سازمانهای دولتی تحت پوشش سیاسی ایدئولوژیک که ماشین بوروکراتیک و ایدئولوژی رژیم را شامل میباشند. نیروهایی که تغییر حتی در ریاست جمهوری منافعشان را به خطر میاندازد و سرمایههای چندین هزارمیلیاردیشان مرهون وجود رژیم و روحانی بوده است. نیروهایی که در ویلاها و خانههای کاخ نمایشان زندگی میکنند. خارج نشینان توریست نما در ایران را نباید ازنظر دور داشت. اینان کسانی هستند که در برپا بودن رژیم نقش بسزایی داشته و تمامی آنها با ۲ و حتی چند پاسپورت زندگی نموده و اکثر آنان در ایران سرمایهگذاری نمودهاند. اینان پادوهای رژیم در خارج هستند که تغییر نظم موجود در ثبات اقتصادیشان تأثیر منفی داشته و تن به هر عملی میدهند تا این ثبات برایشان پابرجا باقی بماند. کسانی که امروز فکر میکنند روحانی به آنها سرشت ازدسترفته ایرانیشان را بخشیده و احترام ازدسترفته آنها را به ایشان بازگردانده است. کسانی که از سر تا بن در خدمت رژیم بوده و حتی در روز مضحکه انتخابات از پیش با آنها تماس گرفتهشده و به قشر خانمها دستور دادهشده تا بهصورت بیحجاب، با آرایش و با پوشیدن دامنهای کوتاه و شلوارک در محل صندوق رأی در سفارتخانهها حاضر شوند، تا حیثیتی هم برای رژیم خریداری شود، که آزادی پوشش نیز وجود دارد. کسانی جوابگوی تاریخ خواهند بود که با شناخت کامل، صفها را طویل نموده تا به جمهوری اسلامی حیثت نداشته را بازگردانند. کسانی که برایشان بی حقوق زنان، اسیدپاشی بر سروصورت دختران، گور خوابها، کارتنخوابها، کودکان کار، معتادان، کول بران، فقر، فحشا، زندان و اعدام مفهومی ندارد.
نیروهای سیاسی اپوزیسیون چپ و سرنگونی طلب، این بار برحسب تجربیات خود شعار تحریم فعال را داده و از تودههای مردم و کارگران و زحمتکشان خواستند، تحریم غیرفعال و فقط شرکت نکردن در انتخابات را قدمی فراتر گذاشته و با شرکت در اعتصابات و تظاهراتهای خیابانی، خشم و نارضایتی خود از رژیم را به نمایش گذاشته و حتی به درگیری جهت تغییر وضع موجود دستزده و بحران سیاسی رژیم را تشدید نموده و به یک اعتلای انقلابی تبدیل کنند. تبلیغات در این زمینه از طریق رسانههای مختلف اجتماعی و اینترنتی در حد بسیار مشاهده شد. ولی نتیجه مطلوب از آن حاصل نگردید. لذا در ادامه مبارزه علیه جمهوری اسلامی، امروز وظیفه تکتک نیروهای پیشرو و انقلابی در داخل کشور، سازماندهی کمیتههای مخفی کارخانه، کمیتههای مخفی محیط کار و کمیتههای مخفی محله و تلاش در جهت ارتباط دادن این کمیتهها در جهت سازماندهی یک اعتصاب عمومی سیاسی چندین میلیونی در جهت رشد این بحران سیاسی رژیم به یک اعتلای انقلابی و یک قیام سراسری در جهت در هم شکستن ماشین سرکوب رژیم و سرنگون نمودن جمهوری اسلامی میباشد.
زندهباد آزادی – زندهباد سوسیالیزم
وحید – اول خرداد ۹۶
نظرات شما