فاجعه جانگذاز انفجار تونل شماره یک معدن زغالسنگ زمستانیورت واقع در آزادشهر در صبح روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، بار دیگر صدها خانوار کارگری را داغدار ساخت و طبقه کارگر ایران را به سوگ نشاند. حرصوآز وسودپرستی سرمایهداران و نبود تجهیزات و لوازم حتا اولیه ایمنی که هر معدنی از نوع معدن زغالسنگ زمستانیورت باید داشته باشد، دهها کارگر زحمتکش را در عمق چندصد متری زمین مدفون ساخت. بیست معدنکار که برای نجات رفقای محبوس خود وارد معدن شدند، در اثر مسمومیت تنفسی و خفگی جان خود را از دست دادند. کارگران معدن از روزها و حتا هفتهها قبل مسئولان معدن را از نشت گاز باخبر ساخته و خطر حادثه را گوشزد کرده بودند. اما کارفرما که جز به افزایش سود و انباشت سرمایه، به چیز دیگری نمیاندیشید، با لاقیدی و بیتوجهی نسبت به جان کارگران، هیچ گزینۀ دیگری جز کار در همان شرایط ناامن و خطرناک در برابر کارگران نگذاشت و با دست خود معدنچیان زحمتکش را به قتلگاه فرستاد.
حوادث مرگبار حین کار که هر ساله جان هزاران کارگر را میگیرد، منحصر به معادن زغالسنگ نیست. مرگ در همهجا از معادن و صنایع فولاد گرفته تا پتروشیمی و نفت و گاز و غیره در کمین کارگران نشسته است. همین چند روز پیش بود که در اثر انفجار کورۀ کارخانه فولاد بویراحمد، سه کارگر کشته و شش تن دیگر دچار سوختگی شدید شدند. ناایمنی شرایط کار در صنایع فولاد نیز دهها کارگر را تاکنون به کام مرگ فرستاده است. کارگران ایران انفجار کوره فولاد غدیر یزد در آذر ماه سال ۹۰ را که ۱۸ کشته و دهها زخمی برجای گذاشت از یاد نبردهاند. بنابراین کشته شدن کارگران در حین انجام کار، منحصر به این یا آن بخش تولیدی و صنایع نیست. سرمایهدار دنبال سود بیشتر است ولو آنکه این سود به بهای زدن از هزینههای تامین ایمنی محیط کار، به عبارت دیگر به بهای مرگ کارگران باشد. سرمایهداران هرجا که باشند، در این زمینه یکسان عمل میکنند و درست بهعکس خست و امساکی که در مصرف ابزار و لوازم تولید از خود نشان میدهند، در مصرف جان و زندگی کارگران دستودلبازو اسراف کارند. با این همه نمیتوان انکار کرد که کار در معدن بسی دشوارتر و در همان حال ایمنی محیط کار به مراتب وخیمتر و حوادث مرگبار آن نیز بسیار بیشتر است.
کار در معدن بطور کلی یکی از سختترین و ناامنترین مشاغل است. در معادن ایران اما اوضاع به مراتب سختتر و ناامنی محیط کار بسیار بیشتر است. معادن ایران غالبا فاقد پزشک و آمبولانس اند و خدماتی در این زمینه ارائه نمیشود و در بهترین حالت خدمات پزشکی با تاخیر بسیار همراه است. اکثر معادن ایران فاقد دستگاههایی است که از ضروریات اولیه کار در معدن است. دستگاههای دقیق سنجش گاز، اندازهگیری و کنترل متان، دستگاههای اکسیژنساز و دستگاههای مکنده و تهویه هوا به تعداد لازم وجود ندارد و معدود دستگاههای موجود نیز عمدتا فرسوده و مستهلک و از رده خارج شدهاند. حضور مستمر مسئولان و کارشناسان ایمنی و نظارت، رعایت نمیشود. وسائل ماشینی ضروری برای حفر سریع کانال و نجات کارگرانی که در اثر ریزش معدن محبوس میشوند وجود ندارد. تونلهای مستحکم فرعی برای ورود به تونلهای اصلی و نجات کارگران پیشبینی و احداث نشده است. علاوه بر این، روشها و ابزار حفر تونل عموما قدیمی و غیرمدرن است که با استانداردهای پیشرفته جهانی خوانایی ندارد. در اغلب معادن ایران کارگر حتا از تجهیزات و امکانات ایمنی سادهتری مانند ماسک و کلاه ایمنی استاندارد محروم است. افزون بر این، بارزسی، کنترل و نظارت بر معادن که از وظایف دولت است، در معادن ایران بیمعناست. تعداد بازرسان بسیار محدود است و مهمتر اینکه با زدوبند میان بازرسان و مدیران و صاحبان معادن، هرگونه بازرسی از معدن و داخل تونلهای آن منتفی است. اگرچه این قاعده عموم معادن ایران است، اما در معادن واگذار شده به بخش خصوصی اوضاع بسی وخیمتر است.
تا ۲۰ سال پیش اکثر معادن در اختیار دولت بود. اما با خصوصیسازی معادن که از سال ۷۷ آغاز شد، جز تعدادی معدود، تمام معادن به بخش خصوصی واگذار و استثمار کارگران معدن بیش از پیش تشدید شده است. از حدود ۵۲۰۰ معدن فعال در سال ۹۲، تنها ۲ درصد آن در اختیار دولت و ۹۸ درصد در اختیار بخش خصوصی قرار گرفته است. طی ۴ سال اخیر نیز این نسبت باز هم به سود بیشتر بخش خصوصی دچار تغییر شده است. بخش اعظم معادن به قیمتهای بسیار ارزان به افراد و شرکتهای خصوصی که اغلب وابسته به باندهای حکومتی هستند و یا کسانی که به نحوی با ارگانهای اطلاعاتی، سپاه، بسیج و امثال آن مرتبط بودهاند، واگذار شده است.
بزرگترین معادن طلای ایران که درعین حال بزرگترین معادن طلای خاورمیانه هستند، معدن “زره شوران” و معدن “آقدره”، به اعضای سابق سپاه واگذار شدهاند. از ۱۲ معدن طلای فعال، تنها یک معدن دولتی است. بسیاری از معادن سنگآهن، زغالسنگ و صددرصد معادن مس به بخش خصوصی واگذار شده است. سرمایهداران و صاحبان معادن درحالیکه به طرز بیرحمانهای معدنکاران را استثمار میکنند و بیشترین سودهای ممکن را به جیب میزنند و ثروتهای جامعه را با شتاب غارت میکنند، اما حاضر نیستند حتا برای تامین ابتداییترین شرایط و لوازم ایمنی محیط کار هزینه کنند و پیوسته احتمال وقوع حوادث مرگبار و تلفات جانی کارگران را بالا بردهاند. آمارهای رسمی حاکی از آن است که سالانه دستکم ۵۰ کارگر معدن در اثر حوادث کاری جان خود را از دست میدهند. دهها حادثه و انفجار و ریزش در معادن ایران از جمله انفجار معدنسنگ گرانیت (معدن قلعه خرگوشی) در اردکان یزد تیر ماه ۹۳ با ۵ کشته، انفجار معادن یال شمالی طبس آبان ۹۱ با ۸ کشته، سه انفجار در معدن باب نیرو در سالهای ۸۴، ۸۷ و ۸۸ به ترتیب با ۹، ۲ و ۱۵ کشته، ریزش تونل معدن اشکلی در هُجدک کرمان با ۴ کشته، انفجار معدن زغالسنگ چشمهپودنه در سال ۹۲ با سه کشته و بالاخره انفجار معدن زغالسنگ زمستانیورت در اردیبهشت سال جاری با ۴۴ کشته، فقط چند نمونه از حوادث مرگبار معدن است. در تمام این موارد بدون استثناء کارگران از قبل، نسبت به نشت گاز، نواقص کار، خطر بروز انفجار و حادثه و ریزش معدن هشدار داده و آن را به مدیران و مسئولان معدن گوشزد کرده بودند، اما مسئولان و صاحبان معدن با بیقیدی و بیتوجهی از کنار آن گذشتهاند. در مورد معدن زمستانیورت، کارگران که از حدود دو هفته قبل، دچار تهوع و سرگیجه میشدند، مسئولان معدن را از نشت گاز باخبر ساخته بودند، اما کسی به حرف کارگران توجه نکرد بلکه به آنها گفته شد “اگر نمیخواهید در این شرایط کار کنید، بروید!” به گفته دبیراتحادیه صادرکنندگان محصولات معدنی، هیچکدام از فاکتورهای ایمنی که معادن زغالسنگ باید داشته باشند، در معدن زغالسنگ زمستانیورت که ۴۴ کارگر را به کام مرگ فرستاد وجود نداشه است. ناامنی در معادن ایران چنان شدید و گسترده و احتمال خطر جانی چنان بالاست که هر معدنکاری به تجربه دریافته است که کار در معدن یعنی اضطراب و نگرانی دائمی و بازی با جان!
یکی از مددکاران اورژانس اجتماعی آزادشهر، از قول کارگرانی که از انفجار معدن جان سالم بدربرده بودند میگوید “دوستامون همیشه از این معدن میترسیدن و همیشه میگفتن ما میدونیم اینجا ناامنه ولی شکم زن و بچه را چکار کنیم؟ مجبوریم بریم” ! وی میگوید، معدنکاری که “تنها ۴ روز بود داماد شده بود و به اصرار پدرخانمش رفته بود معدن، شغل معدن را دوست نداشت و بارها گفته بود من برم معدن میمیرم. مادرش میگفت، ما به دلیل فقر، بچهمونو فرستادیم معدن، چون اینجا شغل دیگهای نبود. میدونستیم رفتنش با خودشه ولی برگشتش با خداست”! معصومه جاهدی همسر کارگر جانباخته بهرام هدایتی لیسانس جغرافی که کارگر معدن بود و یک روز در میان ۱۶ ساعته کار میکرد، هنگام حادثه از تونل خارج شده بود اما حس همبستگی و فداکاری او را برای کمک به رفقا و همکاران خود به داخل تونل کشاند و در این راه جان باخت در مورد مشکلات کار در معدن میگوید “سختی کار در معدن فقط به خاطر مشکلات جسمی و ریوی نیست، چون همیشه احتمال خطر انفجار و خفگی وجود دارد، اضطراب و ترس جزء جدائیناپذیر زندگی کارگران معدن و خانوادههایشان است.” و به قول کارگران “معدن مکان نفرین شده و آخر خط است”!
تنها انفجار و ریزش نیست که جان کارگر معدن را تهدید میکند. کار در تونلهای باریک و نبود نور کافی و مناسب، تونلهایی که سقف آن کوتاه و کف آن خیس و گلآلود است و کارگر مجبور است به صورت خمیده یا نشسته روی زانو یا حتا درازکشیده کار کند، در فضایی آکنده ازگرد و غبار و گازهای سمی، در واقع لحظه لحظه از عمر طبیعی کارگر را میبلعد و سلامتی او را بطور جدی به خطر میاندازد. کارگر معدن چنانچه از گزند حوادثی چون انفجار و ریزش، جان سالم بدر برد، دچار انواع اختلالات شنوایی، بینایی، استخوانی و عضللانی و بیماریهای ریوی و مشکلات تنفسی میشود و این بیماریها و اختلالات را تا پایان عمر خود یدک میکشد.
این هنوز تمام مشکلات کارگران معدن نیست. حقوقهای معوقه، دستمزدهای بسیار پایین، قراردادهای موقت و سفید امضاء، نداشتن ضمانت شغلی و عدم برخورداری از بهداشت و مسکن مناسب از جمله دیگر مشکلات کارگران معدن است. با وجود آنکه کار در معدن جزء مشاغل سخت و زیانآور است، اما بجای ۶ ساعت کار در روز تا ۱۶ ساعت از کارگر معدن کار کشیده میشود، درعین حال مزایای مشاغل سخت و زیانآور نیز به آنان پرداخت نمیشود.
کارگران معدن زمستانیورت تا ۱۴ ماه دستمزد معوقه داشتند، کارفرما حدود ۲۰ میلیون تومان به هر کارگر بدهکار بود. تعداد اندکی از کارگران پوشش بیمهای داشتند. دستمزد به قدری ناچیز است که به قول یکی از کارگران “به اندازه یک وعده عصرانه وزیران نیست”!
در معادن ایران سرمایهداران بیسرو صدا سرگرم استثمار حداکثری، بهرهبرداری و غارت حداکثری و تحمیل فقر و فشار حداکثری بر کارگراناند. دولت پاسدار منافع طبقه سرمایهدار حاکم همواره آماده بوده است تا هر اعتراضی را در معادن در نطفه خفه و به شدت سرکوب کند. به گلوله بستن کارگران معدن مس خاتونآباد در شهر بابک توسط هلیکوپتر نیروهای انتظامی که کشته شدن ۴ کارگر و مصدوم شدن شمار زیادی از کارگران را درپی داشت، اعزام پلیس سرکوبگر و نیروهای یگانهای ویژه به معادن، احضار و محاکمه و صدور حکم شلاق برای فعالان اعتصابات کارگران معادن سنگآهن چادرملو و بافق، محاکمه کارگران معدن طلای آقدره و زیر شلاق بردن ۱۷ کارگر این معدن، و بالاخره استقرار نیروهای سرکوب گارد ویژه پس از انفجار معدن زمستانیورت به منظور سرکوب کارگران و اعتراض خانوادههای کارگران چانباخته، نمونههایی از اقدامات اخیر طبقه حاکم علیه معدنچیان زحمتکش ایران است.
همبستگی، اتحاد و تشکل مستقل کارگران معدن: فاجعه دردناک انفجار معدن زمستانیورت اگر چه قلب طبقه کارگر ایران را جریحهدار ساخت، اما بار دیگر معضلات چند دههزار معدنکار، دستمزدهای ناچیزی که ۱۴ ماه گروگان کارفرماست، اجحافات عدیدهای که در حق این کارگران اعمال میشود، بهرهکشی وحشیانه و سودجویی صاحبان معدن، محرومیت کارگران از حداقلهای ضروری ایمنی محیط کار، بیتوجهی سرمایهداران به جان و زندگی کارگران و بالاخره قتل عمد کارگران معدن توسط سرمایهداران را لااقل برای چند روز به موضوع اول و تیتر نخست رسانهها مبدل ساخت! علاوه بر آن، در جریان تلاشهای چند روزه برای نجات جان کارگران محبوس، بار دیگر جلوههایی از همبستگی کارگری به نمایش گذاشته شد وباردیگر تاکیدی بر این نکته گذاشته شد که درد کارگران دردی مشترک و یگانه است. در همان نخستین روزهای فاجعه، گروههایی از کارگران معادن زغالسنگ طزره در سمنان، جمعهایی از کارگران معادن طبس و کرمان برای نجات کارگران گرفتار شده در اعماق معدن زمستانیورت، به یاری همکاران خود شتافتند. خانوادههای معدنچیان زغالسنگ سنگرود (البرز غربی) نیز که ۲۱ سال قبل طعم تلخ انفجار معدن و عواقب شوم آن را چشیده بودند با ارسال پیامی ضمن اشاره به انفجار معدن سنگرود که ۲۰ کشته و ۵۰ مصدوم برجای گذاشت، همدردی و همبستگی عمیق خود را با خانواده کارگران کشته شدۀ معدن زمستانیورت اعلام کردند. کارگران معدن طلای آقدره نیز با ارسال پیام تسلیت، ضمن اشاره به سختی کار در معدن و شلاق خوردن کارگران، به ابراز همدردی با خانوادهها و بازماندگان کارگران جانباخته معدن یورت پرداختند. سندیکای کارگران شرکتواحد اتوبوسرانی تهران و حومه نیز با صدور اطلاعیهای با عنوان “جان کارگران معدن زمستانیورت فدای ثروتاندوزی زیادهخواهان شد” با ذکر اینکه بیتوجهی ایمنی کار در معدن، سودپرستی و بیمسئولیتی حاکمیت جان کارگران را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است به ابراز همدردی و همبستگی با کارگران و خانوادههای کارگران جانباخته پرداخت. سندیکای کارگران هفتتپه نیز با ارسال پیامی، سهلانگاری و سودجویی سرمایهداران را مسبب اصلی این فاجعه خواند و با خانوادهها همدردی کرد. علاوه بر این،جمعی ازکارگران و خانواده های کارگری سنندج و برخی از تشکلهای فعالان کارگری از جمله کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ،اتحادیه آزاد کارگران ایران ، کانون مدافعان حقوق کارگر، فعالین کارگری جنوب همراه با چند تشکل دیگر نیز با ارسال پیامهایی، همبستگی و همدردی خود را با کارگران و خانوادهها ابراز داشتند. در میان پیامهای کارگران، پیام کارگران معدن چادرملو بسیارجالب و در خور اهمیت است. کارگران معدن چادرملو در پیام پرمضمون خود، فاجعه انفجار معدن زمستانیورت را به طبقه کارگر تسلیت گفتند. نظر به اهمیت این پیام کوتاه عین آن را در اینجا نقل میکنیم.
” ما معدنکاران چادرملو با شنیدن اخبار مرگ همکارانمان در آزادشهر، از صمیم قلب متاسف شدیم؛ این فاجعه دلخراش را به بازماندگان حادثه عمیقا تسلیت میگوییم؛ اما روی سخن ما با مسئولان است؛ تا چه زمان جان کارگران باید قربانی سهل انگاریها و سودجوییهای سرمایهداران و کارفرمایان شود؟ به راستی چه زمانی قرار است حقوق قانونی کارگران که یکی از مهمترین آنها تامین امنیت جانی است، به رسمیت شناخته شود؟ شرایط کار در معادن ایران اسفناک است؛ دستمزدها بسیار پایین است و جان کارگران هر روز و هر لحظه در معرض هزاران خطر قرار دارد. انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو به نمایندگی از طرف معدنکاران داغدار، جان باختن کارگران معدن زغالسنگ را به طبقه کارگر ایران تسلیت میگوید. امیدواریم روزی فرابرسد که کارگران و زحمتکشان دیگر شاهد این نوع فجایع کارگری نباشند.”
این پیام “انجمن صنفی کارگران چادرملو” در واقع پیام همدردی و همبستگی تمام کارگران معدن چادرملو با کارگران معدن زغالسنگ زمستانیورت است. این همبستگی ساده اما درخشان کارگری، باید بیش از این تقویت شود و به ارتباط زنده و فعال میان کارگران پیشرو معادن ارتقا یابد. کارگران آگاه و پیشرو و تشکلهای کارگری موجود میتوانند یاریرسان تقویت ارتباط و همبستگی میان کارگران معدن باشند. معدن مانند هر بخش و رشته دیگری نیاز به تشکل دارد. یکی از دلائل اصلی و مهمی که سرمایهدار به خود جرات میدهد تا به این اندازه نسبت به خواستها و شرایط کاری کارگران و ایمنی معدن لاقید و بیتوجه باشد، محرومیت کارگران معدن از تشکل است. اگر کارگران معدن تشکل مستقلی را ایجاد کنند که حرفش حرف کارگران باشد و از منافع کارگران معدن دفاع کند، در آن صورت کارگران مطمئن باشند که نه فقط میتوانند ایمنی معدن را بهبود بخشند و در کاهش تلفات موثر و در بازرسی و حفاظت و ایمنی محیط کار دخالتگر باشند، بلکه در سایر موارد از جمله میزان دستمزد یا پرداخت بموقع آن نیز میتوانند وضعیت موجود را تغییر دهند. بسیار بعید است که در شرایط حاضر کارفرمای شرکتواحد یا شرکت کشتوصنعت هفتتپه بتوانند یا اصلا جرات این را داشته باشند که به فرض ۱۴ ماه دستمزد کارگران را بلوکه کنند و نپردازند! سرمایه دار همواره می کوشد به طرق مختلف بویژه از طریق افزایش ساعات کار یا تقلیل مزد، برسود خود بیافزاید و بدین منظور، کارگران را تحت شدید ترین فشارها قرار می دهد. به قول انگلس یار و همرزم آموزگار بزرگ پرولترهای جهان، “کارگران غیر متشکل برای مقاومت درمقابل این فشارمداوم و پایان ناپذیر، هیچ وسیله مؤثری دراختیارندارند. به این جهت در رشته های تولیدی ای که کارگران آن ها متشکل نیستند، مزد همواره گرایش نزولی داشته و مدت کار دائماً گرایش صعودی دارد” (اتحادیه های کارگری) و بی استثنا هرجا کارگران غیر متشکل باشند و تشکل نداشته باشند، آن جا وضعیت کارگران بدتر و استثمار شدید تراست.
البته تردیدی در این مساله وجود ندارد که شرایط کار و موقعیت کارگران معدن با کارگران این دو شرکت متفاوت است. نمیتوان انکار کرد که دورافتاده بودن معادن امکان برقراری ارتباط با کارگران سایر بخشها و محیطهای کارگری یا حتا کارگران همرشته را دشوار میکند. این نیز واقعیتی است که کار سخت و طاقتفرسای معدن و بافت عمدتا روستایی کارگران معدن سبب شده است که آگاهی در صفوف این بخش از کارگران به نسبت بخشهای پیشرفته و پیشروتر مانند پتروشیمی و نفت و خودروسازی و امثال آن نباشد، اما این فاکتورها و موانع بویژه در سالهای اخیر به سرعت در حال تغییر بوده است. واکنش اعتراضی کارگران معدن زمستانیورت نسبت به حضور روحانی برای بهرهبرداری تبلیغات انتخاباتی و سخنان کارگران در مورد دستمزد، بیمه، حقوقهای عقبافتاده، ایمنی محیط کار و عملکرد دولت، نشانگر ارتقاء آگاهی و رشد روحیه اعتراضی کارگران معدن است که نیاز به تشکل دارند. ایجاد تشکل مستقل کارگری یا سندیکا در معدن بیسابقه نیست. گذشتهها به کنار، کارگران معدن دردوران قیام و حتا در همین دوره جمهوری اسلامی نیز در این زمینه تلاش نموده وشوراهای کارگری و سندیکاهایی رانیز بوجودآوردند که البته همه آنها تا سال شصت توسط ضدانقلاب حاکم بیرحمانه سرکوب و برچیده شدند.اماکارگران معدن حتاپس ازاین سرکوب ها، دست از مبارزه نشسته اند وبرای پیشبرداین مبارزه،آگاه ترین و پیشرو ترین کارگران، محفل ها و کمیته های مخفی را سازمان داده اند. اعتصابات باشکوه و متعدد کارگران معادن سنگآهن بافق، چادرملو، معادن مس سرچشمه، خاتونآباد، اعتصابات هماهنگ و همزمان شش معدن زغالسنگ کوهبنان در استان کرمان همراه با دو معدن زغالسنگ در استان گلستان معدن “ملچ آرام” و همین معدن زمستانیورت (قشلاق) که پس از فاجعه اخیر به کلی تعطیل و کارگران آن بیکار شدهاند، و معدن زغالسنگ البرزشرقی واقع در منطقه طزره استان سمنان، حاکی از آن است که نه فقط سلولها و تشکلهای اولیه کارخانهای در این معادن پاگرفتهاند، بلکه مهمتر از آن نشان دهنده آن است که گامهایی نیز در جهت هماهنگ کردن اعتراضات و اعتصابات خود نیز برداشتهاند. به عبارت دیگر ارتباطهای اولیه میان کارگران پیشرو معادن زغالسنگ برای هماهنگی یک اعتصاب و حرکت اعتراضی کموبیش بوجود آمده است که توانستهاند ۹ معدن را همزمان به اعتصاب بکشانند. با این همه این هنوز کافی نیست. امروز ما علاوه بر معادن زغالسنگ معادن سنگآهن بافق و چادرملو، معدن طلای آقدره، معدن مس سرچشمه و بسیاری دیگر از معادن را داریم که کارگران پیشرو این معادن مبارزات و اعتصابات درخشانی را سازمان داده و تجارب گرانبهایی اندوختهاند. کارگران پیشرو این معادن باید پیشقدم شوند، دستیاری به سوی هم دراز کنند و یک تشکل فراکارخانهای ویژه معدن را سازمان دهند. ایجاد تشکل مستقل کارگران رشته معدن، نیاز حیاتی و مبرم کارگران این بخش است که در میان بخش پیشرو کارگران معدن امر پذیرفته شدهایست و باید آن راعملی کرد.این البته کار ساده و سرراستی نیست اما امری شدنی وقابل تحقق است که تجربه جنبش کارگری ایران دردو سه سال اخیر نیز برآن صحه گذاشته و دراین راه گام نهاده است.اگر درصنعت پتروشیمی این مهم جامه عمل پوشانده شده است، اگرکارگران پیشرو برق و مخابرات درشهرها و استان های مختلف توانسته اند میان خود ارتباط و اتحاد و هماهنگی ایجاد کنند و اعتراضات و اعتصابات سرتاسری را سازمان دهند، پس دلیلی ندارد که کارگران پیشرو معدن نتوانند این مسیر را طی کنند و تشکیلات رشته ای خود را برپانکنند!
کارگران معدن برای ایستادن در برابر سرمایهداران و مبارزه موثرتر با طبقه سرمایهدار و دولت این طبقه راه دیگری ندارند جز آنکه خود را متشکل سازند و با اتحاد و سازماندهی اعتصاب فراکارخانهای و سراسری به جنگ سرمایهداران بروند. اعتصابات و مبارزات موثر کارگران معدن مستلزم تکثیر و تقویت کمیتههای مخفی، ایجاد کمیته هماهنگی متشکل از کارگران پیشرو و ایجاد تشکل مستقل ویژه کارگران معدن است. وظیفه اصلی سازماندهی عملی این امر مهم، برعهده کارگران پیشرو معادن است که با ایجاد ارتباط و پیوند میان خود و تعمیق آن، مسیر برپایی قطعی تشکل کارگران معدن را هموار سازند.
نظرات شما